خیلی گران
🔸 معادل فارسی:
• بیش از حد معمول پول دادن
• گران تر از ارزش واقعی پرداختن
- - -
** ( محاوره ای – اصلی ) :** پرداختن مبلغی بیشتر از ارزش واقعی یا قیمت متعارف چیزی.
- مثال: He paid over the odds for that car.
... [مشاهده متن کامل]
او برای آن ماشین بیش از حد معمول پول داد.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
pay too much – overpay – spend excessively – pay more than necessary
- - -
## 🔸 مثال ها:
• Tourists often pay over the odds for souvenirs.
گردشگران اغلب برای سوغاتی ها بیش از حد معمول پول می دهند.
• He paid over the odds for the tickets.
او برای بلیت ها بیش از حد معمول پول داد.
• Don’t pay over the odds for something you can get cheaper elsewhere.
برای چیزی که جای دیگر ارزان تر می توانی بخری، بیش از حد پول نده.

• بیش از حد معمول پول دادن
• گران تر از ارزش واقعی پرداختن
- - -
** ( محاوره ای – اصلی ) :** پرداختن مبلغی بیشتر از ارزش واقعی یا قیمت متعارف چیزی.
- مثال: He paid over the odds for that car.
... [مشاهده متن کامل]
او برای آن ماشین بیش از حد معمول پول داد.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
- - -
## 🔸 مثال ها:
گردشگران اغلب برای سوغاتی ها بیش از حد معمول پول می دهند.
او برای بلیت ها بیش از حد معمول پول داد.
برای چیزی که جای دیگر ارزان تر می توانی بخری، بیش از حد پول نده.

ولخرجی، ریخت و پاش.
اما خود over the odds به معنای گران بودن، به صرفه نبودن، گران تر از قیمتی که بنظر میرسد میباشد
اما خود over the odds به معنای گران بودن، به صرفه نبودن، گران تر از قیمتی که بنظر میرسد میباشد