1. he pawns his future for a moment of pleasure
به خاطر لحظه ای لذت با آینده ی خود بازی می کند.
2. my king was on the first rank and my pawns on the second
(شطرنج) شاه من در ردیف اول بود و پیاده هایم در ردیف دوم.
3. he had to leave behind his mother and his two sons as pawns
او مجبور شد مادر و دو پسرش را به عنوان گروگان آنجا بگذارد و برود.