patted

پیشنهاد کاربران

نوزاش، نوازش کردن
He patted his pockets pretending to look for his cigarettes
در آغوش گرفتن ، نوازش
She patted her kitty
او بچه گربه اش را نوازش کرد
زدم
I patted his shoulder
روی شانه اش زدم

بپرس