patricide

/ˈpætrɪsaɪd//ˈpætrɪsaɪd/

معنی: پدرکشی
معانی دیگر: خائن به میهن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: patricidal (adj.)
(1) تعریف: the act of killing one's father.

(2) تعریف: a person who has committed such an act.

جمله های نمونه

1. The patricide plot in The Brothers Karamazov carries complicated philosophical and theological connotations.
[ترجمه گوگل]طرح پدرکشی در برادران کارامازوف مفاهیم پیچیده فلسفی و الهیاتی دارد
[ترجمه ترگمان]داستان patricide در برادران کارامازوف، مفاهیم فلسفی و فلسفی پیچیده ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As a "non-mainstream" writer, the modality of psychological patricide in Shen Congwen's works was non-mainstream and also had been neglected during the psychological-patricide-age period of May 4th.
[ترجمه گوگل]به‌عنوان یک نویسنده «غیر جریان اصلی»، شیوه پدرکشی روان‌شناختی در آثار شن کونگ‌ون جریان اصلی نبود و همچنین در دوره روان‌شناختی - سن پدرکشی در 4 مه مورد غفلت قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نویسنده \"non\"، روش of روانی در آثار شن Congwen اثر non داشت و در طول دوره روانشناسی روانشناختی در چهارم ماه مه مورد غفلت قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But father, what is patricide ?
[ترجمه گوگل]اما پدر، پدرکشی چیست؟
[ترجمه ترگمان]اما پدر، patricide چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When a will was discovered near the man's dead body, patricide was suspected.
[ترجمه محمد] وقتی یک وصیتنامه نزدیک جسم مرد فوت کرده پیدا شد، به پدرکشی شک برده شد
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که وصیت نامه ای در نزدیکی جسد مرد کشف شد، به پدرکشی مشکوک شد
[ترجمه ترگمان]وقتی که ویل به جسد مرده نزدیک شد، مشکوک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He thought that on the way to postmodernism, only through patricide, or rebellion against Brecht, could a kind of theatre that keeps abreast of the times and conforms to reality be created.
[ترجمه گوگل]او فکر می‌کرد که در راه پست مدرنیسم، تنها از طریق پدرکشی، یا شورش علیه برشت، می‌توان نوعی تئاتر را ایجاد کرد که همگام با زمانه و مطابق با واقعیت باشد
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که در راه فرامدرن گرایی، فقط از طریق patricide، یا شورش علیه brecht، می تواند نوعی تئاتر باشد که همگام با زمان باشد و مطابق با واقعیت ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Richard III and Macbeth are also demons: they have the complex of patricide.
[ترجمه Salma] ریچارد سوم و مکبث نیز شیاطین هستند: آنها عقده پدرکشی را دارند.
|
[ترجمه گوگل]ریچارد سوم و مکبث نیز شیاطین هستند: آنها عقده پدرکشی را دارند
[ترجمه ترگمان]ریچارد سوم و مکبث از شیاطین نیز هستند: آن ها مجموعه of را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That so-called love to father has been substituted by female vindictiveness and patricide which cannot be fulfilled.
[ترجمه گوگل]آن به اصطلاح عشق به پدر جای خود را به انتقام جویی و پدرکشی زنان داده است که محقق نمی شود
[ترجمه ترگمان]این به اصطلاح عشق به پدر با کینه جویی و patricide زن جایگزین شده است که نمی توان آن را به انجام رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In Ailing Zhang's novels, as his father's brutal childhood, and irresponsible men make Ailing Zhang's role in society had a question, and even had a patricide complex.
[ترجمه گوگل]در رمان های بیمار ژانگ، به عنوان کودکی وحشیانه پدرش و مردان غیرمسئول، نقش بیمار ژانگ در جامعه یک سوال بود و حتی عقده پدرکشی داشت
[ترجمه ترگمان]در رمان های Ailing ژانگ، به عنوان دوران کودکی وحشیانه پدرش، و مردان غیر مسئول نقش ژانگ ژانگ را در جامعه مطرح کردند و حتی یک عقده حقارت آمیز هم داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This process can be actually considered as the emotional impulsion of patricide .
[ترجمه گوگل]این فرآیند را می توان در واقع به عنوان انگیزه عاطفی پدرکشی در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]این فرآیند در واقع می تواند به عنوان impulsion احساسی of در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The three plays of Fuxi, Thunderstorm and Phedre all contain the literary archetype of incest and patricide.
[ترجمه گوگل]سه نمایشنامه Fuxi، Thunderstorm و Phedre همگی حاوی کهن الگوی ادبی محارم و پدرکشی هستند
[ترجمه ترگمان]این سه نمایشنامه Fuxi، Thunderstorm و فدر همه شامل طرح اصلی ادبی زنای با محارم و patricide هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Father and Son, as a prelude of the English new biography, has ushered in the wave of patricide into modernist literature.
[ترجمه گوگل]پدر و پسر، به عنوان پیش درآمد زندگینامه جدید انگلیسی، موج پدرکشی را وارد ادبیات مدرنیستی کرده است
[ترجمه ترگمان]پدر و پسر، به عنوان مقدمه ای از بیوگرافی جدید انگلیسی، در موج of به ادبیات مدرن راهنمایی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In a mere four days, the highly-charged, emotional trial came to a close. Philippe Halsman was convicted of patricide and sentenced to ten years in prison .
[ترجمه گوگل]در عرض چهار روز، محاکمه بسیار پرمشغله و احساسی به پایان رسید فیلیپ هالسمن به جرم پدرکشی مجرم شناخته شد و به ده سال زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]در طی چهار روز، محاکمه احساسی بسیار شدید به پایان رسید فیلیپ Halsman مجرم شناخته شد و به ده سال زندان محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پدرکشی (اسم)
patricide

انگلیسی به انگلیسی

• murder of one's father; one who murders his father
patricide is the crime of killing your father.
a patricide is someone who has killed their father.

پیشنهاد کاربران

⬛ FRATRICIDE ⬛ برادرکشی یا خواهرکشی
[count] : the crime of murdering your own brother or sister; also : a person who has committed this crime
⬛ MATRICIDE ⬛ مادرکشی
[count] : the act of murdering your own mother
...
[مشاهده متن کامل]

⬛ PATRICIDE ⬛ پدرکشی
[count] : the act of murdering your own father

The act of killing one's father
کشتن پدر یک شخص ، پدر کشی
act of killing your father

بپرس