• (2)تعریف: a person who has committed such an act.
جمله های نمونه
1. The patricide plot in The Brothers Karamazov carries complicated philosophical and theological connotations.
[ترجمه گوگل]طرح پدرکشی در برادران کارامازوف مفاهیم پیچیده فلسفی و الهیاتی دارد [ترجمه ترگمان]داستان patricide در برادران کارامازوف، مفاهیم فلسفی و فلسفی پیچیده ای دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. As a "non-mainstream" writer, the modality of psychological patricide in Shen Congwen's works was non-mainstream and also had been neglected during the psychological-patricide-age period of May 4th.
[ترجمه گوگل]بهعنوان یک نویسنده «غیر جریان اصلی»، شیوه پدرکشی روانشناختی در آثار شن کونگون جریان اصلی نبود و همچنین در دوره روانشناختی - سن پدرکشی در 4 مه مورد غفلت قرار گرفته بود [ترجمه ترگمان]به عنوان یک نویسنده \"non\"، روش of روانی در آثار شن Congwen اثر non داشت و در طول دوره روانشناسی روانشناختی در چهارم ماه مه مورد غفلت قرار گرفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. But father, what is patricide ?
[ترجمه گوگل]اما پدر، پدرکشی چیست؟ [ترجمه ترگمان]اما پدر، patricide چیست؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. When a will was discovered near the man's dead body, patricide was suspected.
[ترجمه محمد] وقتی یک وصیتنامه نزدیک جسم مرد فوت کرده پیدا شد، به پدرکشی شک برده شد
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که وصیت نامه ای در نزدیکی جسد مرد کشف شد، به پدرکشی مشکوک شد [ترجمه ترگمان]وقتی که ویل به جسد مرده نزدیک شد، مشکوک شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He thought that on the way to postmodernism, only through patricide, or rebellion against Brecht, could a kind of theatre that keeps abreast of the times and conforms to reality be created.
[ترجمه گوگل]او فکر میکرد که در راه پست مدرنیسم، تنها از طریق پدرکشی، یا شورش علیه برشت، میتوان نوعی تئاتر را ایجاد کرد که همگام با زمانه و مطابق با واقعیت باشد [ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که در راه فرامدرن گرایی، فقط از طریق patricide، یا شورش علیه brecht، می تواند نوعی تئاتر باشد که همگام با زمان باشد و مطابق با واقعیت ایجاد شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Richard III and Macbeth are also demons: they have the complex of patricide.
[ترجمه Salma] ریچارد سوم و مکبث نیز شیاطین هستند: آنها عقده پدرکشی را دارند.
|
[ترجمه گوگل]ریچارد سوم و مکبث نیز شیاطین هستند: آنها عقده پدرکشی را دارند [ترجمه ترگمان]ریچارد سوم و مکبث از شیاطین نیز هستند: آن ها مجموعه of را دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. That so-called love to father has been substituted by female vindictiveness and patricide which cannot be fulfilled.
[ترجمه گوگل]آن به اصطلاح عشق به پدر جای خود را به انتقام جویی و پدرکشی زنان داده است که محقق نمی شود [ترجمه ترگمان]این به اصطلاح عشق به پدر با کینه جویی و patricide زن جایگزین شده است که نمی توان آن را به انجام رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In Ailing Zhang's novels, as his father's brutal childhood, and irresponsible men make Ailing Zhang's role in society had a question, and even had a patricide complex.
[ترجمه گوگل]در رمان های بیمار ژانگ، به عنوان کودکی وحشیانه پدرش و مردان غیرمسئول، نقش بیمار ژانگ در جامعه یک سوال بود و حتی عقده پدرکشی داشت [ترجمه ترگمان]در رمان های Ailing ژانگ، به عنوان دوران کودکی وحشیانه پدرش، و مردان غیر مسئول نقش ژانگ ژانگ را در جامعه مطرح کردند و حتی یک عقده حقارت آمیز هم داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This process can be actually considered as the emotional impulsion of patricide .
[ترجمه گوگل]این فرآیند را می توان در واقع به عنوان انگیزه عاطفی پدرکشی در نظر گرفت [ترجمه ترگمان]این فرآیند در واقع می تواند به عنوان impulsion احساسی of در نظر گرفته شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The three plays of Fuxi, Thunderstorm and Phedre all contain the literary archetype of incest and patricide.
[ترجمه گوگل]سه نمایشنامه Fuxi، Thunderstorm و Phedre همگی حاوی کهن الگوی ادبی محارم و پدرکشی هستند [ترجمه ترگمان]این سه نمایشنامه Fuxi، Thunderstorm و فدر همه شامل طرح اصلی ادبی زنای با محارم و patricide هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Father and Son, as a prelude of the English new biography, has ushered in the wave of patricide into modernist literature.
[ترجمه گوگل]پدر و پسر، به عنوان پیش درآمد زندگینامه جدید انگلیسی، موج پدرکشی را وارد ادبیات مدرنیستی کرده است [ترجمه ترگمان]پدر و پسر، به عنوان مقدمه ای از بیوگرافی جدید انگلیسی، در موج of به ادبیات مدرن راهنمایی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In a mere four days, the highly-charged, emotional trial came to a close. Philippe Halsman was convicted of patricide and sentenced to ten years in prison .
[ترجمه گوگل]در عرض چهار روز، محاکمه بسیار پرمشغله و احساسی به پایان رسید فیلیپ هالسمن به جرم پدرکشی مجرم شناخته شد و به ده سال زندان محکوم شد [ترجمه ترگمان]در طی چهار روز، محاکمه احساسی بسیار شدید به پایان رسید فیلیپ Halsman مجرم شناخته شد و به ده سال زندان محکوم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پدرکشی (اسم)
patricide
انگلیسی به انگلیسی
• murder of one's father; one who murders his father patricide is the crime of killing your father. a patricide is someone who has killed their father.
پیشنهاد کاربران
⬛ FRATRICIDE ⬛ برادرکشی یا خواهرکشی [count] : the crime of murdering your own brother or sister; also : a person who has committed this crime ⬛ MATRICIDE ⬛ مادرکشی [count] : the act of murdering your own mother ... [مشاهده متن کامل]
⬛ PATRICIDE ⬛ پدرکشی [count] : the act of murdering your own father
The act of killing one's father کشتن پدر یک شخص ، پدر کشی