patiently

/ˈpeɪ.ʃənt.li//ˈpeɪʃəntli/

باشکیبا، صبورانه

جمله های نمونه

1. he examined the data methodically and patiently
او داده ها را با نظم و شکیبایی بررسی کرد.

2. It is while you are patiently toiling at the little tasks of life that the meaning and shape of great whole of life dawn on you.
[ترجمه گوگل]این در حالی است که شما با صبر و حوصله برای کارهای کوچک زندگی تلاش می کنید که معنی و شکل کل زندگی بزرگ برای شما روشن می شود
[ترجمه ترگمان]این همان موقعی است که شما صبورانه در کاره ای کوچک زندگی تلاش می کنید که معنی و شکل تمام روز زندگی را بر روی خودتان شکل دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The driver sat patiently behind the wheel.
[ترجمه گوگل]راننده با حوصله پشت فرمان نشست
[ترجمه ترگمان]راننده با شکیبایی پشت فرمان نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Scraping away patiently in soil with their fingers, the team of scientists discovered the ruins of an ancient civilization.
[ترجمه گوگل]تیمی از دانشمندان که با حوصله با انگشتان خود در خاک خراشیدند ویرانه های یک تمدن باستانی را کشف کردند
[ترجمه ترگمان]گروهی از دانشمندان بقایای تمدن باستانی را کشف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was content to bide his time patiently, waiting for the opportunity to approach her.
[ترجمه گوگل]او راضی بود که صبورانه وقتش را بگذراند و منتظر فرصتی برای نزدیک شدن به او بود
[ترجمه ترگمان]راضی بود که صبر کند، صبر کند، منتظر فرصت شود تا به او نزدیک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She waited patiently for Frances to finish.
[ترجمه گوگل]او صبورانه منتظر بود تا فرانسیس کار را تمام کند
[ترجمه ترگمان]صبورانه منتظر بود که فرانسیس کارش را تمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a queue of people waiting patiently for the bus to arrive.
[ترجمه گوگل]صف مردمی بود که صبورانه منتظر رسیدن اتوبوس بودند
[ترجمه ترگمان]صفی از افراد با صبر منتظر رسیدن اتوبوس ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He patiently educated himself in this subject.
[ترجمه گوگل]او با حوصله خود را در این موضوع آموزش داد
[ترجمه ترگمان]او صبورانه در این باره تحصیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I kept at it, doggedly and patiently until finally I could skate.
[ترجمه گوگل]با جدیت و حوصله به آن ادامه دادم تا سرانجام توانستم اسکیت بزنم
[ترجمه ترگمان]سرسختانه و صبورانه به آن نگاه کردم تا بالاخره بتوانم اسکیت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the most part he worked patiently.
[ترجمه گوگل]در بیشتر موارد او با حوصله کار می کرد
[ترجمه ترگمان]بیشتر او صبورانه کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She patiently sang the baby to sleep .
[ترجمه گوگل]با حوصله خوند بچه رو بخواب
[ترجمه ترگمان]صبورانه شروع به خواندن بچه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The teacher told him to weigh this matter patiently.
[ترجمه گوگل]معلم به او گفت این موضوع را با حوصله بسنجید
[ترجمه ترگمان]معلم به او گفت که این موضوع را صبورانه تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They waited patiently for a reply but none seemed to be forthcoming.
[ترجمه گوگل]آنها با صبر و حوصله منتظر پاسخ بودند اما به نظر نمی رسید که پاسخی دریافت شود
[ترجمه ترگمان]صبورانه منتظر جواب بودند، اما به نظر نمی رسید که کسی او را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He reeled out his finshing line and waited patiently.
[ترجمه گوگل]خط پایانش را بیرون کشید و صبورانه منتظر ماند
[ترجمه ترگمان]از خط finshing دور شد و صبورانه منتظر ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tolerantly, forbearingly

پیشنهاد کاربران

با شکیبایی. صبورانه. با بردباری. با حوصله
مثال:
The students were waiting patiently for the bus.
دانش آموزان صبورانه منتظر اتوبوس بودند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : patience
✅️ صفت ( adjective ) : patient
✅️ قید ( adverb ) : patiently
صبورانه 🥱😉
با صبوری
میشهگفت dont give up
I spent hours patiently watching the eagles
بردبارانه
صبورانه

بپرس