pathfinder

/ˈpæθˌfaɪndər//ˈpɑːθfaɪndə/

معنی: پیشرو، کاشف، راه یاب، بلد راه
معانی دیگر: (امریکا) پیشگام، پیشتاز، مبتکر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: pathfinding (n.)
• : تعریف: one who finds or makes a path or way, usu. through unexplored areas.
مشابه: pioneer

- a pathfinder in medical research
[ترجمه گوگل] راه یاب در تحقیقات پزشکی
[ترجمه ترگمان] در تحقیقات پزشکی،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The company is a pathfinder in computer technology.
[ترجمه گوگل]این شرکت یک راه یاب در فناوری کامپیوتر است
[ترجمه ترگمان]شرکت a در تکنولوژی کامپیوتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The first Pathfinder would be a test vehicle capable of delivering a satellite into orbit around the Earth.
[ترجمه نویا] اولین راهیاب یک وسیله نقلیه آزمایشی آزمایشی خواهد بود که میتواند ماهواره را به مدار زمین برساند
|
[ترجمه گوگل]اولین Pathfinder یک وسیله نقلیه آزمایشی خواهد بود که می تواند ماهواره را به مدار زمین برساند
[ترجمه ترگمان]اولین Pathfinder یک وسیله نقلیه تست است که قادر به ارائه یک ماهواره به دور زمین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Based on tough, stylish Nissan Pathfinder, a good path to find.
[ترجمه گوگل]بر اساس نیسان Pathfinder سخت و شیک، مسیر خوبی برای پیدا کردن
[ترجمه ترگمان]براساس نیسان سفت و سخت، یک راه خوب برای پیدا کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Emerging from Pathfinder will be a 45-pound, solar-powered robot rover called Sojourner.
[ترجمه گوگل]از Pathfinder یک روبات 45 پوندی با انرژی خورشیدی به نام Sojourner بیرون خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]که از Pathfinder در حال پدیداری یک روبات ۴۵ پوندی است به نام Sojourner
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Two previous Viking landing sites, and now the Pathfinder site at Ares Vallis, all seem to have the same soil.
[ترجمه گوگل]دو سایت فرود وایکینگ های قبلی و اکنون سایت Pathfinder در Ares Vallis، به نظر می رسد که همگی خاک یکسانی دارند
[ترجمه ترگمان]دو محل فرود وایکینگ پیشین و اکنون محل Pathfinder در Ares Vallis همگی به نظر می رسد که خاک یک سان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She touched the. 22 Pathfinder for reassurance as she removed the sheet.
[ترجمه گوگل]او را لمس کرد 22 راه یاب برای اطمینان خاطر در حالی که برگه را برداشت
[ترجمه ترگمان]دستش را لمس کرد بیست و دو ثانیه برای اطمینان به اینکه او ملحفه را برداشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you consider yourself slower than the pathfinder then start late.
[ترجمه گوگل]اگر خود را کندتر از مسیر یاب می دانید، دیر شروع کنید
[ترجمه ترگمان]اگر شما خودتان را کندتر از the در نظر بگیرید، سپس دیر شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A pathfinder programme under the Private Finance Initiative should draw in even more.
[ترجمه گوگل]یک برنامه مسیر یاب تحت ابتکار مالی خصوصی باید حتی بیشتر جذب شود
[ترجمه ترگمان]یک pathfinder تحت برنامه مالی خصوصی باید بیشتر جلب توجه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pathfinder, hidden in the tree line somewhere, told us everybody was loaded and to take off to the left.
[ترجمه گوگل]رهیاب که در جایی در ردیف درخت پنهان شده بود، به ما گفت که همه در حال بارگیری هستند و به سمت چپ پرواز کنید
[ترجمه ترگمان]The که در ردیف درخت پنهان شده بودند، به ما گفت که همه loaded و به سمت چپ می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As the driver stopped to check his Nissan Pathfinder for damage, the red pickup truck which hit it pulled alongside.
[ترجمه گوگل]هنگامی که راننده توقف کرد تا نیسان Pathfinder خود را برای آسیب دیدگی بررسی کند، وانت قرمز رنگی که به آن برخورد کرد، به سمت آن کشیده شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که راننده توقف کرد تا Pathfinder را برای خسارت وارد کند، وانت کامیون قرمز که به آن برخورد کرد، در کنار آن ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pollock was the pathfinder, the original settler.
[ترجمه گوگل]پولاک رهیاب، مهاجر اصلی بود
[ترجمه ترگمان]Pollock، pathfinder و the اصلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pathfinder prospectus, published on March 1 indicated only that the issue would be pitched between 530p and 645p.
[ترجمه گوگل]دفترچه راهنما که در 1 مارس منتشر شد فقط نشان داد که این موضوع بین 530p و 645p ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]The که در ۱ مارس منتشر شد، نشان داد که این موضوع بین ۵۳۰ پیش از ۶۴۵ p قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At the end of the start the pathfinder tacks and continues to race just like any other board.
[ترجمه گوگل]در پایان شروع، مسیر یاب مانند هر تخته دیگری به مسابقه ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]در پایان کار pathfinder tacks را شروع می کند و درست مانند هر هیات دیگری به رقابت ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Keep the object selected and open the Pathfinder Palette.
[ترجمه گوگل]شی را انتخاب کرده و Pathfinder Palette را باز کنید
[ترجمه ترگمان]شی انتخاب شده را نگه دارید و the تخته رنگ را باز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشرو (اسم)
chief, progenitor, forerunner, antecessor, pioneer, precursor, pathfinder, herald, harbinger, fugleman, postilion, van, front man, futurist, outrider, postillion

کاشف (اسم)
pathfinder, discoverer

راه یاب (اسم)
pathfinder

بلد راه (اسم)
pathfinder

تخصصی

[زمین شناسی] راهیاب (عنصر) در اکتشافات ژئوشیمیایی، این عنوان (ردیاب) برای عنصر نسبتاً متحرک یا گازی که معمولاً با عنصر یا مجموعه عناصر مورد نظر همراه بوده ولی با توجه به ایجاد کردن هاله ای وسیعتر و یا شناسایی آسانتر آن با استفاده از روشهای تجزیه ای، نسبت به عنصر یا مجموعه عناصر مورد نظر (که هدف نهایی اکتشاف آنها می باشد)، اکتشاف آن بسیار آسانتر و سریعتر انجام می پذیرد، به کار می رود. در حقیقت یک عنصر ردیاب، عامل هدایت و راهنمایی کاشفین به سمت نهشته ای از مواد و عناصر مورد نظر است.

انگلیسی به انگلیسی

• pioneer, trailblazer; scout, patroller; airplane that leads the way for others
a pathfinder is someone whose job is to find routes across areas.
one who is an expert in discovering trails

پیشنهاد کاربران

۱. راه یاب ۲. پیشگام. مبتکر
مثال:
You become a pathfinder.
تو یک پیشگام و مبتکر می شوی.
راه یاب، مسیریاب
1. مسیریاب/ پیشگام.
2. شخص یا شرکتی که راه جدیدی برای انجام کاری پیدا میکنه ( دست به نوآوری میزنه ) .
یک از شخصیت های بازی Apex Legends
noun
[count]
1 : a person who goes ahead of a group and finds the best way to travel through an unknown area
2 : a person or group that is the first to do something and that makes it possible for others to do the same thing : trailblazer
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a pathfinder of the fashion world
◀️technological pathfinders
۱. راه یاب - مسیریاب - رهیاب
۲. پیشگام - پیش قدم - پیش قراول - پیشرو ( Trailblazer و Pioneer )

مسیریاب - نفشه راهنما
راهگشا - راه بلد
پیشگام، مبتکر، trailblazer، پیش قدم، Pioneer

رَهیاب

بپرس