paternity

/pəˈtɜːrnəti//pəˈtɜːnɪti/

معنی: اصل، اصلیت، صفات پدری، رفتار پدرانه
معانی دیگر: پدر بودن، مقام پدری، پدری، نسب پدری، منشاء

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the fact or state of being a father; fatherhood.

(2) تعریف: descent or inheritance from a father.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or concerning a legal action in which a woman accuses a man of fathering her child.

(2) تعریف: of or concerning fatherhood.

جمله های نمونه

1. the duties of paternity
وظایف پدری

2. new tests can establish paternity beyond doubt
آزمایش های جدید می تواند بدون شک و تردید پدر واقعی کودک را تعیین کنند.

3. he denied having fathered the child and had to take a paternity test
او انکار کرد که آن کودک را پس انداخته است و مجبور شد به آزمون پزشکی پدری تن دربدهد.

4. The paternity of the child is in dispute.
[ترجمه گوگل]پدری کودک مورد اختلاف است
[ترجمه ترگمان]پدری که فرزند فرزند خوانده می شود در بحث است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He refused to admit paternity of the child.
[ترجمه گوگل]او از اعتراف به پدر بودن کودک خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]از پذیرفتن فرزندی فرزند خود امتناع ورزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Would Bill Gates take paternity leave?
[ترجمه گوگل]آیا بیل گیتس مرخصی پدری می گیرد؟
[ترجمه ترگمان]بیل گیتس می خواد پدرش رو ترک کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So why does paternity leave continue to serve as the barometer of social change for the media?
[ترجمه گوگل]پس چرا مرخصی پدری همچنان به عنوان فشارسنج تغییرات اجتماعی برای رسانه ها عمل می کند؟
[ترجمه ترگمان]پس چرا این مرخصی پدری به عنوان شاخصی برای تغییر اجتماعی برای رسانه ها به کار خود ادامه می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Neither father had taken or requested an extended paternity leave that would interrupt his career.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از پدرها مرخصی پدری طولانی مدتی را که باعث وقفه در کار او شود، نگرفته و درخواست نکرده بود
[ترجمه ترگمان]نه پدر او را گرفته بود و یا درخواست مرخصی پدری کرده بود که شغل او را قطع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fathers are allowed two days off as paid paternity leave.
[ترجمه گوگل]پدران مجاز به دو روز مرخصی به عنوان مرخصی پدری هستند
[ترجمه ترگمان]پدران به هنگام رفتن به مرخصی، دو روز مرخصی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A slightly revised theory of the ignorance of paternity involves the idea that women and men led largely separate lives.
[ترجمه گوگل]یک نظریه کمی تجدید نظر شده در مورد ناآگاهی پدری شامل این ایده است که زنان و مردان تا حد زیادی زندگی جداگانه ای داشتند
[ترجمه ترگمان]یک نظریه کمی بازبینی شده از جهل پدر، شامل این ایده است که زنان و مردان به طور گسترده زندگی جداگانه ای داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Discovery of Paternity Many people assume patriarchy developed when men discovered their importance in human reproduction.
[ترجمه گوگل]کشف پدری بسیاری از مردم تصور می کنند که مردسالاری زمانی شکل گرفت که مردان اهمیت خود را در تولید مثل انسان پی بردند
[ترجمه ترگمان]کشف Paternity بسیاری از مردم هنگامی که مردان اهمیت خود را در تولید مثل انسان کشف کردند، در نظر می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jackson never has filed suit seeking to establish paternity, Brokaw said.
[ترجمه گوگل]بروکاو گفت که جکسون هرگز شکایتی را برای اثبات پدری ارائه نکرده است
[ترجمه ترگمان]brokaw گفت که جکسون هیچ وقت کت و شلوار به دست نیاورده است تا پدر فرزندی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tom went off on paternity leave and his secretary organised a whip-round to send a card and a gift.
[ترجمه گوگل]تام به مرخصی پدری رفت و منشی او برای ارسال یک کارت و یک هدیه یک دور شلاق ترتیب داد
[ترجمه ترگمان]تام به مرخصی پدر رفت و منشی او یک شلاق برای ارسال یک کارت و یک هدیه ترتیب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A DNA test should establish Wright's paternity of the child.
[ترجمه سید بهروز رضوی] تست DNA باید ابوت قانونی آقای رایت را بر طفل تصدیق نماید
|
[ترجمه گوگل]آزمایش DNA باید پدری رایت را برای کودک مشخص کند
[ترجمه ترگمان]یک تست دی ان ای باید پدر (رایت)را برای کودک ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصل (اسم)
point, quintessence, inception, principle, real, maxim, axiom, germ, origin, root, stem, radical, element, strain, authorship, provenance, fatherhood, paternity, mother, motif, principium, rootstock

اصلیت (اسم)
identity, reality, inherence, inherency, fatherhood, paternity

صفات پدری (اسم)
paternity

رفتار پدرانه (اسم)
paternity

انگلیسی به انگلیسی

• fatherhood; source, origin
paternity is the state or fact of being the father of a particular child.

پیشنهاد کاربران

پدری، پدرانگی
پدر شدن، بچه دار شدن ( برای مردان )
Many companies are now offering paternity leave
اکنون بسیاری از شرکت ها ( به کارکنان مردشون ) مرخصی بچه دار شدن/زایمان همسر پیشنهاد می دهند
سرچشمه
صفات پدری صفات پدرانه

بپرس