paternalism

/pəˈtɜːrnəˌlɪzəm//pəˈtɜːnəlɪzəm/

معنی: پدر سروری، پدرگرایی
معانی دیگر: (نظام مدیریت یا حکومت) نظام آقا بالاسری، (با مردم) مثل کودک رفتار کردن، پدر مداری، پدرمابی، پدر سالاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: paternalistic (adj.), paternalistically (adv.), paternalist (n.)
• : تعریف: the practice or policy of controlling or managing people in a nation, corporation, school, or the like in a paternal manner, by taking care of their needs but giving them virtually no responsibility.

جمله های نمونه

1. Consequently the forms of paternalism signified by feudal relations are more likely to be a recent tradition rather than a distant memory.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، اشکال پدرگرایی که با مناسبات فئودالی دلالت می‌کند، احتمالاً یک سنت اخیر است تا یک خاطره دور
[ترجمه ترگمان]در نتیجه اشکال of signified توسط روابط فئودالی بیش از یک حافظه دور، سنتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They smacked of mutton-chop whiskers and paternalism.
[ترجمه گوگل]آنها از سبیل گوشت گوسفندی و پدر پرستی می زدند
[ترجمه ترگمان]با مشت به گوشت گوسفند (گوشت گوسفند)ضربه زدند و paternalism را از هم جدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The persuasive power of paternalism supplies the motive for this step to be taken.
[ترجمه گوگل]قدرت متقاعد کننده پدرگرایی انگیزه برداشتن این گام را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]قدرت قانع کننده of، انگیزه این اقدام را تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fair, in fact, than the Football Association of paternalism Feudal power and gross more important.
[ترجمه گوگل]عادلانه، در واقع، از فدراسیون فوتبال از قدرت فئودالی پدرانه و ناخالص مهم تر است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، در حقیقت، نسبت به انجمن فوتبال of قدرت Feudal and و از اهمیت بیشتری برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the Confucian tradition, paternalism has been a pillar for the management of Japanese enterprises.
[ترجمه گوگل]در سنت کنفوسیوس، پدرگرایی ستونی برای مدیریت شرکت های ژاپنی بوده است
[ترجمه ترگمان]در سنت کنفوسیوسی، paternalism یک ستون برای مدیریت شرکت های ژاپنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Such programs are often mistaken for corporate paternalism.
[ترجمه گوگل]چنین برنامه هایی اغلب با پدرگرایی شرکتی اشتباه گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]چنین برنامه هایی غالبا برای paternalism سازمانی اشتباه گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Medical paternalism comes from the Hippocratic tradition of ancient Greece.
[ترجمه گوگل]پدرگرایی پزشکی از سنت بقراطی یونان باستان سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]paternalism پزشکی ناشی از سنت Hippocratic یونان باستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This total monopoly of power masquerading as paternalism has been smashed.
[ترجمه گوگل]این انحصار تمام عیار قدرت که به عنوان پدرسالارانه جلوه گر شده بود، درهم شکسته شده است
[ترجمه ترگمان]این انحصار قدرت که به عنوان paternalism paternalism شده، درهم شکسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr Sarkozy says he wants to end French paternalism in Africa.
[ترجمه گوگل]آقای سارکوزی می گوید که می خواهد به پدرگرایی فرانسوی در آفریقا پایان دهد
[ترجمه ترگمان]آقای سارکوزی می گوید می خواهد حکومت paternalism فرانسه را در افریقا به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She mobilised all those who felt either humiliated by its paternalism or angry at its hypocrisy.
[ترجمه گوگل]او همه کسانی را بسیج کرد که از پدرسالاری آن احساس تحقیر کردند یا از ریاکاری آن خشمگین بودند
[ترجمه ترگمان]همه کسانی را که از paternalism یا angry خود احساس تحقیر می کردند بسیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If the philosophical basis for these inroads into the general principle is paternalism, what legal bases or justifications are there?
[ترجمه گوگل]اگر مبنای فلسفی این تهاجمات به اصل کلی پدرگرایی است، چه مبانی قانونی یا توجیهی وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]اگر اساس فلسفی این تاخت و تاز در اصل کلی، paternalism است، چه مبانی و توجیه ات قانونی وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But we should be further on in the long march from paternalism.
[ترجمه گوگل]اما ما باید در راهپیمایی طولانی از پدرگرایی دورتر باشیم
[ترجمه ترگمان]ولی ما باید در راه دوری از paternalism ادامه بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One was the detestation by the liberally oriented of religious paternalism, a mild form of anti-clericalism.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها انزجار پدرگرایی مذهبی لیبرالگرا بود که شکل ملایمی از ضد روحانیت بود
[ترجمه ترگمان]یکی از آن نفرت the oriented مذهبی، شکل خفیف ضد clericalism بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The world was less kind to Storni, for whom paternalism provided no protection.
[ترجمه گوگل]جهان کمتر با استورنی مهربان بود، چرا که پدرگرایی هیچ حمایتی از او نمی کرد
[ترجمه ترگمان]دنیا نسبت به Storni کم تر بود، زیرا paternalism هیچ حفاظی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Economists rarely subscribe to the value judgement of whole-scale paternalism.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان به ندرت از قضاوت ارزشی پدرگرایی در مقیاس کل پیروی می کنند
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان به ندرت قضاوت ارزش of کل مقیاس را تایید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پدر سروری (اسم)
paternalism

پدر گرایی (اسم)
paternalism

انگلیسی به انگلیسی

• practice of caring for others in a manner that is overly intrusive (such as a father to a child)
paternalism is an attitude which is shown by a government or other authority that makes all the decisions for people instead of giving them any personal responsibility.

پیشنهاد کاربران

تصمیم گیری به جای دیگران
مصلحت سنجی های پدرانه
قیم مابانه، پدرسالارانه
آقابالاسر
پدرسروری

بپرس