pate

/ˈpeɪt//peɪt/

معنی: سر، مغز، کله، سر یا قسمتی از سر انسان
معانی دیگر: فرق سر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the head, or the top of the head.
مشابه: block, head, poll

جمله های نمونه

1. The sun beat down on his bald pate.
[ترجمه گوگل]آفتاب بر روی پشم کچلش زد
[ترجمه ترگمان]سر طاس او بر سر طاس او فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pate de foie gras to the sound of trumpets?
[ترجمه گوگل]پات دو فوا گراس به صدای شیپور؟
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prosecutors made Pate their test case.
[ترجمه گوگل]دادستان ها پرونده آزمایشی Pate را تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]دادستان ها Pate را مورد آزمایش قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A meticulous tinkerer with a balding pate and a white-frosted red beard, he is as stern as a preacher.
[ترجمه گوگل]او یک قلع‌قلم‌کننده دقیق با دستمالی کچل و ریش‌های قرمز مات سفید، به سختی یک واعظ است
[ترجمه ترگمان]زنی با موهای کله تاس و ریش قرمز رنگ و مو قرمزی به اندازه یک واعظ سختگیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pate pleaded guilty to drug conspiracy charges in September and was sentenced to 18 months in prison.
[ترجمه گوگل]پت در ماه سپتامبر به اتهام توطئه مواد مخدر اعتراف کرد و به 18 ماه زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]Pate در ماه سپتامبر به جرم قاچاق مواد مخدر مجرم شناخته شد و به ۱۸ ماه زندان محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Looking down at the top of Joe's balding pate, Michael listened to the haunting childish voice and could have cried.
[ترجمه گوگل]مایکل با نگاه کردن به بالای رب طاس جو، به صدای آزاردهنده کودکانه گوش داد و می توانست گریه کند
[ترجمه ترگمان]به بالای کله تاس جو نگاه کرد، مایکل به صدای بچگانه haunting گوش می داد و می توانست فریاد بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Originally a pate was a meat mixture baked in a pastry crust.
[ترجمه گوگل]در اصل پاته مخلوط گوشتی بود که در پوسته شیرینی پخته می شد
[ترجمه ترگمان]در اصل یک تکه گوشت بود که در پوسته شیرینی پخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Upright bassist Kevin Pate also acknowledges his paternal influences.
[ترجمه گوگل]کوین پیت، نوازنده باس Upright نیز تأثیرات پدرانه خود را تصدیق می کند
[ترجمه ترگمان]کوین Pate نوازنده گیتار Upright نیز تاثیر پدر خود را تصدیق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A good pate should contain at least one-third fat; otherwise it tends to be dry and tough.
[ترجمه گوگل]یک رب خوب باید حداقل یک سوم چربی داشته باشد در غیر این صورت خشک و سخت است
[ترجمه ترگمان]یک فرد عادی باید حداقل یک فرد چاق را داشته باشد؛ در غیر این صورت باید خشک و سخت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pate now describes meat loaves that are prepared with and without a crust.
[ترجمه گوگل]پته اکنون نان های گوشتی را که با پوسته و بدون پوسته تهیه می شوند، توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]Pate در حال حاضر نان های گوشتی را که با و بدون پوسته تهیه شده اند، توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After the pate and the ocular region are the solarization suffers injury, are easiest dry and present the wrinkle the spot.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه پته و ناحیه چشمی به نور خورشید آسیب می زند، راحت تر خشک می شود و چروک را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که هوش و حواس خود را به دست آوردند، solarization آسیب می بینند، راحت ترین قسمت خشک و خشک و خشک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective : Goal discussion gland cystitis and pate delta region inflammation laser treatment.
[ترجمه گوگل]هدف: درمان سیستیت غدد و التهاب ناحیه دلتای پته با لیزر
[ترجمه ترگمان]هدف: بحث هدف، غده gland gland و ناحیه pate pate برای درمان لیزری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But like the traditional samurai hairstyle (shaved pate and topknot), such attitudes are looking increasingly out of date.
[ترجمه گوگل]اما مانند مدل موی سنتی سامورایی (پات تراشیده و گره بالا)، چنین نگرش هایی به طور فزاینده ای قدیمی به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]اما مانند مدل موی samurai سنتی (کله تراشیده و topknot)، این رفتارها به طور فزاینده ای از تاریخ خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When her pate grows to can support own head, the coca quick speed and the change posture, let him realize looks at the thing from the different speed and the different angle.
[ترجمه گوگل]هنگامی که رب او رشد می کند تا بتواند سر خود را پشتیبانی کند، سرعت سریع کوکا و وضعیت تغییر وضعیت، به او اجازه دهید متوجه شود که از سرعت و زاویه متفاوت به موضوع نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مغز او رشد می کند تا بتواند از ذهن خود پشتیبانی کند، سرعت سریع و حالت تغییر، به او اجازه می دهد که از سرعت متفاوت و زاویه متفاوت به آن نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر (اسم)
slide, secret, edge, end, mystery, point, acme, top, head, tip, inception, beginning, chief, origin, apex, vertex, cover, corona, incipience, headpiece, extremity, glide, piece, flower, lid, pate, noddle, pash, plug, inchoation, lead-off, nob, noggin, sliding

مغز (اسم)
brain, nucleus, kernel, marrow, pith, pate, encephalon, pericranium, gray matter

کله (اسم)
head, brain, pate, noddle, pash, pericranium

سر یا قسمتی از سر انسان (اسم)
pate

انگلیسی به انگلیسی

• head (slang); paste or spread made from meat or fish

پیشنهاد کاربران

بپرس