patch things up

پیشنهاد کاربران

🔹 آشتی کردن / روابط را اصلاح کردن / آشکارا مشکلات را حل کردن / دوباره کنار هم قرار دادن اوضاع
🔸 تلاش برای ترمیم روابط خراب شده، حل اختلافات، یا برطرف کردن مشکلات بین افراد است. این عبارت مجازی است و از معنی اصلی لفظی کلمه patch ( دوختن یا وصله کردن پارچه ) گرفته شده، به این معنی که چیزی که آسیب دیده یا خراب شده را �وصله کردن� و درست کردن.
...
[مشاهده متن کامل]

🔹 مثال ها:
After their argument, they decided to patch things up and move on.
بعد از مشاجره شان، تصمیم گرفتند آشتی کنند و ادامه دهند.
It took a while, but we finally patched things up with our neighbors.
مدتی طول کشید، اما بالاخره روابط مان را با همسایه ها درست کردیم.
The company patched things up with its dissatisfied clients by offering discounts.
شرکت با ارائه تخفیف ها، رابطه اش را با مشتریان نارضی اصلاح کرد.
🔹 مترادف ها:
make up – reconcile – settle differences – smooth things over

رفع کدورت ها
Repair a relationship
وصله زدن
حل کردن مشکلات
آشتی کردن