pat

/ˈpæt//pæt/

معنی: قالب، چونه، دست زدن اهسته، بموقع، ثابت، بهنگام، اهسته دست زدن به، چونه زدن، دست نوازش بر سر کسی کشیدن، نوازش کردن، بطور مناسب
معانی دیگر: مخفف:، حق انحصاری، بوقت، ساختگی، غیر صمیمانه، تند و سرسری، حاضر جوابانه، تند و خوب آموخته (یا از حفظ شده)، سرضرب، درجا، فوری، (آهسته با کف دست یا هرچیز پهن) زدن، ناز کردن، ضربه ی ملایم زدن، با ضربه های ملایم پهن کردن یا شکل دادن، با صدای تپ تپ دویدن یا حرکت کردن، ضربه ی ملایم (برای تسلی یا تشویق)، ضربه ی ملایم (برای شکل دادن و غیره)، صدای ضربه ی ملایم، تاپ، تپ تپ، قلمبه ی کوچک، کنجله، (گاو و غیره) تپاله، سرگین، پشکل، بی حرکت

بررسی کلمه

اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "patent" or "patented."
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pats, patting, patted
(1) تعریف: to strike or tap lightly with something flat, esp. the open palm or fingers, as to mold or shape.
مترادف: tap
مشابه: cake, caress, chuck, clap, dab, fondle, pet, stroke, touch

(2) تعریف: to tap lightly with the open hand, as to show affection to.
مشابه: chuck, tap
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: pat (someone) on the back
• : تعریف: to tap something, esp. with the open hand.
مشابه: dab, tap
اسم ( noun )
(1) تعریف: a light tap or stroke with the open hand or a flat object.
مترادف: tap
مشابه: caress, chuck, chunk, clap, dab, daub, rap, slap, smear, spank, stroke

(2) تعریف: a small flat piece of some moldable substance, esp. butter.
صفت ( adjective )
عبارات: have (something) down pat
(1) تعریف: learned or mastered exactly or in every detail.

- After three weeks of practice, her clown routine was pat.
[ترجمه گوگل] پس از سه هفته تمرین، روتین دلقک او نوازش بود
[ترجمه ترگمان] بعد از سه هفته تمرین، برنامه دلقکی - ش دست و پا می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: glib, or falsely certain.

- He has a pat answer for every problem.
[ترجمه گوگل] او برای هر مشکلی یک پاسخ ساده دارد
[ترجمه ترگمان] او برای هر مشکلی دست نوازش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of a hand in poker, perfectly satisfactory; requiring no different cards.
قید ( adverb )
عبارات: stand pat
• : تعریف: perfectly; exactly.

- She knows her speech pat.
[ترجمه Amir] او می داند که در سخنرانی اش دست و پا میزند
|
[ترجمه گوگل] او لحن گفتار خود را می داند
[ترجمه ترگمان] اون می دونه که سخنرانی - ش دست و پا میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a pat of butter
یک قلمبه کره

2. this pat joke got a big laugh
این مزاح بموقع موجب خنده ی فراوان شد.

3. a pat on the back
1- تشویق،تحسین،تسلی 2- تشویق کردن،تحسین کردن،تسلی کردن

4. stand pat
(امریکا) 1- از تغییر عقیده یا روش خودداری کردن 2- (پوکر) روی دست خود خوابیدن (و ورق تازه نگرفتن)

5. have (down) pat
(عامیانه) خوب آموختن یا بلد بودن یا از بر بودن

6. his answers came pat
بی معطلی پاسخ می داد.

7. i wanted to pat the cat, but it scratched my hand
خواستم گربه را ناز کنم ولی دستم را چنگ زد.

8. they know the rules off pat
آنها مقررات را خوب می دانند.

9. i gave the crying mother a pat on the head
دستی به سر مادر گریان کشیدم.

10. her answer to my serious questions seemed too pat
پاسخ های او به پرسش های جدی من تند و سرسری به نظر می آمد.

11. he didn't repeat the poem more than twice before he had it pat
دوبار بیشتر شعر را تکرار نکرد و آن را کاملا از حفظ شد.

12. Now Pat, be fair, the poor girl's trying her hardest!
[ترجمه من] حالا پت منصف باش. دختر بیچاره داره نهایت تلاشش رو می کنه
|
[ترجمه گوگل]حالا پت، انصاف داشته باش، دختر بیچاره بیشترین تلاشش را می کند!
[ترجمه ترگمان]حالا پت، منصف باش، دختر بیچاره از همه سخت تر تلاش می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Have a word with Pat and see what she thinks.
[ترجمه گوگل]با پت صحبت کن و ببین نظرش چیه
[ترجمه ترگمان]یه کلمه از پت تو بخور و ببین اون چی فکر می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Alex deserves a pat on the back for all his hard work.
[ترجمه حسن موسایی‌فر] الکس به خاطر تمام زحماتش لایق تشویقه
|
[ترجمه گوگل]الکس به خاطر تمام زحماتش سزاوار ضربه زدن به پشت است
[ترجمه ترگمان]الکس \"لیاقت یه دستی رو داره که\" همه کارای سخت اون رو انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He gave her a reassuring pat on the shoulder.
[ترجمه حسن موسایی‌فر] از سر حمایت و تایید دستی به شونه اش زد
|
[ترجمه گوگل]دستی آرام روی شانه اش زد
[ترجمه ترگمان]دستی به شانه او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Pat and his friend were in the general area of the crime when it happened.
[ترجمه گوگل]پت و دوستش در زمان وقوع این جنایت در منطقه عمومی جنایت بودند
[ترجمه ترگمان]پت و دوستش در زمانی که این اتفاق افتاد در بخش عمومی این جرم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I think I'll write in Pat Wilson.
[ترجمه حسن موسایی‌فر] فکر کنم یه درخواست ( اداری، رسمی ) برای پت ویلسون بنویسم
|
[ترجمه گوگل]فکر می کنم در پت ویلسون بنویسم
[ترجمه ترگمان]فکر کنم توی \"پت ویلسون\" می نویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قالب (اسم)
format, case, size, ingot, pat, standard, cast, mandrel, cake, model, template, mold, mandril

چونه (اسم)
pat, cake of dough

دست زدن اهسته (اسم)
pat

بموقع (صفت)
proper, fitting, timely, apropos, opportune, seasonable, punctual, pat, well-timed, forehanded

ثابت (صفت)
stable, permanent, firm, constant, lasting, true, loyal, fixed, pat, fiducial, immovable, hard and fast, changeless, invariable, inalterable, steady, resolute, indelible, staid, equable, immobile, incommutable, invariant, irremovable, thetic, thetical

بهنگام (صفت)
timely, opportune, seasonable, up-to-date, pat, well-timed

اهسته دست زدن به (فعل)
pat

چونه زدن (فعل)
pat

دست نوازش بر سر کسی کشیدن (فعل)
pat

نوازش کردن (فعل)
stroke, blandish, coax, baby, fondle, coddle, pet, pat, canoodle, cuddle, dandle

بطور مناسب (قید)
pat

انگلیسی به انگلیسی

• male first name (short form of patrick); female first name (short form of patricia)
tap, gentle slap
tap, slap gently
suitable, appropriate, fitting
immediately, at once; without delay
if you pat something, you touch it lightly with your hand held flat. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a friendly pat on the shoulder.

پیشنهاد کاربران

کلمه "pat" در زبان انگلیسی چند معنی مختلف دارد. در ادامه، به توضیح هر معنی و مثال های مربوط به آن می پردازم:
۱. پات کردن ( برای نوازش کردن یا لمس کردن به آرامی )
- توضیح: در این معنی، "pat" به معنای زدن یا لمس کردن به آرامی و محبت آمیز به چیزی یا کسی است.
...
[مشاهده متن کامل]

- مثال: She gave her dog a pat on the head to calm it down.
( او به آرامی بر روی سر سگش پت کرد تا آن را آرام کند. )
۲. پت کردن ( نوعی نواختن یا کوبیدن )
- توضیح: این معنی به معنای زدن یا نواختن به آرامی، مثلاً روی سطحی است.
- مثال: He patted the table to get everyone's attention.
( او بر روی میز پت کرد تا توجه همه را جلب کند. )
۳. پت یا ضربه ( نوعی علامت یا نشانه )
- توضیح: در این معنی، "pat" به ضربه ای کوچک یا علامتی برای نشان دادن موافقت یا تأیید اشاره دارد.
- مثال: After finishing the project, she received a pat on the back from her manager.
( پس از اتمام پروژه، او یک پت بر روی شانه از مدیرش دریافت کرد. )
۴. پت برای تعریف ( توجه مثبت یا تحسین )
- توضیح: در این زمینه، "pat" به معنای تحسین یا تعریف دوستانه اشاره دارد.
- مثال: He got a pat on the back for doing a good job on the presentation.
( او برای انجام خوب ارائه اش یک پت بر روی شانه دریافت کرد. )
منبع CHATGPT 4o mini

آروم آروم به سر کسی زدن برای نوازش و ابراز علاقه
بهم ریختن موهای کسی برای نشون دادن محبت
First off, give yourself a pat on the back
اول از همه، برای خودت دست بزن ، خودتو تشویق کن
سر سری
الکی
آبکی
ساختگی
Pat and contrived
pat a cake
یکی از معانی pat چانه گیری خمیر نان است. ( وزن، تقسیم بندی و گرد کردن خمیر ) اما در مثال بالا یعنی آماده کردن و عمل آوردن خمیر کیک.
pat answer: پاسخ حاضر و آماده، پاسخ مشخص
در مواردی، تکان دادن
۱. اسم پسرانه
۲. tap - چک ملایم - ضربه آرام و ملایم - با دست زدن ملایم
۳. مناسب - شایسته
۴. سریع - بی درنگ - بدون معطلی و delay
A pat touch
Anyone here a pats touch?
چند بار آهسته روی دست، بازو، شانه یا پشت کسی یا روی سر ( گربه، سگ، بچه ) زدن. اصولا به نشانه محبت و حمایت.
نوازش کردن

پاک کردن
سرسری ( کاری که از روی بی علاقه ای و یا اجبار انجام شود )
مثال:
A pat answer : یک جواب سرسری
تفتیش بدنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس