pasturage

/ˈpæst͡ʃərɪdʒ//ˈpɑːst͡ʃərɪdʒ/

معنی: مرتع، چرا گاه، گیاه و علق قصیل، چریدن در
معانی دیگر: چرانش، چراندن، pasture چراگاه، چرانیدن، تغذیه کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: grass or other vegetation on which grazing animals feed.
مشابه: pasture

(2) تعریف: land on which animals are or can be pastured.
مشابه: pasture

(3) تعریف: the business or practice of grazing animals.
مشابه: agriculture

جمله های نمونه

1. Therefore, every pasturage farm should ideally have a water right sufficient to irrigate twenty acres or so during emergencies.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هر مزرعه مرتعی در حالت ایده آل باید حق آبی کافی برای آبیاری بیست هکتار یا بیشتر در مواقع اضطراری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]از این رو، هر مزرعه چراگاه به طور ایده آل باید آب کافی برای آبیاری بیست هکتار زمین یا در مواقع اضطراری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Advance pasturage industrialization process energetically, the radiate that strengthens pasturage bibcock business drives capacity.
[ترجمه گوگل]فرآیند صنعتی‌سازی مرتع را با انرژی پیش ببرید، تابشی که باعث تقویت کسب‌وکار کوک‌های مرتعی می‌شود، ظرفیت را افزایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]فرآیند صنعتی و صنعتی را با شور و حرارت پیش می راند، و تابش خورشید را تقویت می کند و نیروی محرک تجارت را تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The material that pasturage aquaculture produces is feed.
[ترجمه گوگل]ماده ای که آبزی پروری مرتعی تولید می کند خوراک است
[ترجمه ترگمان]موادی که پرورش آبزیان تولید می کند، غذا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Develop aquatic product of efficient economy crop, pasturage and rural area energetically 3 industries.
[ترجمه گوگل]توسعه محصول آبزی اقتصاد کارآمد زراعی، مرتعی و روستایی با انرژی 3 صنعت
[ترجمه ترگمان]توسعه محصول آبی از محصولات کشاورزی کارآمد، چراگاه و مناطق روستایی ۳ صنعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This fence contravenes our common right to pasturage.
[ترجمه گوگل]این حصار با حق مشترک ما برای چراگاه در تضاد است
[ترجمه ترگمان]این پرچین درست برخلاف حق معمول ما برای چراگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And Chinese pasturage veterinary medicine is met criterion from produce effect on the other hand.
[ترجمه گوگل]و دامپزشکی مرتعی چینی از طرف دیگر معیار اثر تولید را رعایت می کند
[ترجمه ترگمان]و پزشکی دامپزشکی در چین، معیاری برای تولید تاثیر بر روی دست دیگر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Advance pasturage industrialization, be helpful for rural economics development and social stability.
[ترجمه گوگل]صنعتی شدن مراتع را پیش ببرید، برای توسعه اقتصاد روستایی و ثبات اجتماعی مفید باشد
[ترجمه ترگمان]پیشرفت کشاورزی، برای توسعه اقتصاد روستایی و ثبات اجتماعی مفید واقع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Medical institutions, drug stores, veterinarian institutions, pasturage veterinarian institutions and research laboratories may purchase controlled drugs.
[ترجمه گوگل]مؤسسات پزشکی، داروخانه ها، مؤسسات دامپزشکی، مؤسسات دامپزشکی مرتعی و آزمایشگاه های تحقیقاتی می توانند داروهای کنترل شده را خریداری کنند
[ترجمه ترگمان]موسسات پزشکی، فروشگاه های دارویی، موسسات دامپزشکی، دامپزشکی و آزمایشگاه های تحقیقاتی می توانند داروهای کنترل شده را خریداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pasturage sees benefit, forestry cannot see benefit years.
[ترجمه گوگل]مرتع سود می بیند، جنگلداری نمی تواند سال ها سود ببیند
[ترجمه ترگمان]pasturage به سود شاهد است، جنگلداری نمی تواند سود سال ها را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pasturage breed aquatics basically has pig, ox, sheep and fowl.
[ترجمه گوگل]آبزیان نژاد مرتعی اساساً خوک، گاو، گوسفند و مرغ دارند
[ترجمه ترگمان]نژاد pasturage اساسا خوک، گاو، گوسفند و مرغ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Blue Grama grass is used as pasturage and lawns and mixed with the other native grass such as Buffalo grass for ground covers.
[ترجمه گوگل]چمن آبی گراما به عنوان مرتع و چمن استفاده می شود و با سایر علف های بومی مانند علف بوفالو برای پوشش های زمین مخلوط می شود
[ترجمه ترگمان]علف Grama به عنوان چراگاه و چمن به کار می رود و با علف بومی دیگر مثل علف بوفالو برای پوشش زمینی مخلوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pasturage aquiculture already made the biggest industry of Hunan country.
[ترجمه گوگل]آبزی پروری مرتعی در حال حاضر بزرگترین صنعت کشور هونان بوده است
[ترجمه ترگمان]pasturage aquiculture هم اکنون بزرگ ترین صنعت کشور هونان را به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wood land yielding 10 swine from the pannage. from the pasturage 7 swine.
[ترجمه گوگل]زمین چوبی که 10 خوک را از مزرعه تولید می کند از مرتع 7 خوک
[ترجمه ترگمان]زمین وود ۱۰ خوک را از the گرفت - - از چراگاه، خوک ۷ خوک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Leaf bettles (Chrysomelidae) are important pests of agriculture, forest and pasturage .
[ترجمه گوگل]بتن برگ (Chrysomelidae) از آفات مهم کشاورزی، جنگل ها و مراتع است
[ترجمه ترگمان]bettles برگ (Chrysomelidae)آفت های کشاورزی، جنگل و چراگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرتع (اسم)
grassland, cattle run, pasturage, pastureland, lea, lease

چراگاه (اسم)
pasture, pasturage, paddock

گیاه و علق قصیل (اسم)
pasture, pasturage

چریدن در (اسم)
pasturage

انگلیسی به انگلیسی

• land for grazing, pasture; right to graze, right to use a pasture for one's livestock

پیشنهاد کاربران

بپرس