pastern

/ˈpæstən//ˈpæstən/

معنی: بخولق، قسمت سفلای پای اسب، بخولق چهارپایان
معانی دیگر: (پای اسب و سگ و خر و غیره) بخولق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the part of an equine animal's foot that lies between the fetlock and hoof.

جمله های نمونه

1. Garah, who split a pastern last year, overcame a slow start to win the Stetchworth Maiden Stakes.
[ترجمه گوگل]گارا، که سال گذشته یک پاسترن را از هم جدا کرد، شروع کندی را پشت سر گذاشت و در Stetchworth Maiden Stakes برنده شد
[ترجمه ترگمان]Garah که سال گذشته a pastern را از هم جدا کرد توانست بر یک شروع کند برای برنده شدن در the مامان چیره شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Houyhnhnms use the hollow part, between the pastern and the hoof of their fore-foot, as we do our hands, and this with greater dexterity than I could at first imagine.
[ترجمه گوگل]هویهن‌هنم‌ها از قسمت توخالی بین پاستون و سم جلوی پای خود استفاده می‌کنند، همانطور که ما دست‌هایمان را انجام می‌دهیم، و این با مهارتی بیشتر از آنچه در ابتدا می‌توانستم تصور کنم
[ترجمه ترگمان]هویهنم ها از قسمت میان تهی میان بخولق و سمش همان طور که ما دست خود را انجام می دهیم با مهارت بیشتری از آن استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There should be very little bend of pastern.
[ترجمه گوگل]باید خم بسیار کمی از پاستر وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]باید بر حسب اتفاق آرا کوچکی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A small dainty foot one down at the pastern are not functional.
[ترجمه گوگل]یک پای شیک کوچک یک پایین در قسمت پشتی کارایی ندارد
[ترجمه ترگمان]یک پای ظریف ظریف پایین در the کار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Scabby lesions on pastern, teats, vulva and scrotum.
[ترجمه گوگل]ضایعات گال بر روی پستر، پستانک، فرج و کیسه بیضه
[ترجمه ترگمان]جراحت های ناشی از آسیب مربوط به بخولق، مهبل و بیضه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Viewed from the side, pasterns are slightly slanted, with the pastern joint strong, but flexible.
[ترجمه گوگل]با مشاهده از پهلو، ضامن ها کمی مایل هستند، با مفصل پشتی محکم، اما انعطاف پذیر
[ترجمه ترگمان]با نگاه از طرف، pasterns به صورت اریب و با the joint، اما انعطاف پذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Non - woven fabrics are made of cellulose pastern of plastic pressure, the rupture of much of gauze.
[ترجمه گوگل]پارچه های غیر بافته شده از سلولز پاستر از فشار پلاستیک ساخته شده است، پارگی بسیاری از گاز
[ترجمه ترگمان]پارچه های Non از pastern cellulose از فشار پلاستیک و پارگی زیاد گاز پانسمان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rear pastern ( metatarsus ) is of medium length and perpendicular to the ground as the dog stands naturally.
[ترجمه گوگل]پشته عقب (متاتارسوس) دارای طول متوسط ​​و عمود بر زمین است زیرا سگ به طور طبیعی می ایستد
[ترجمه ترگمان]The پشت (metatarsus)میانی میانی و عمود بر زمین است چون سگ به طور طبیعی می ایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A small dainty foot or one down at the pastern are not functional.
[ترجمه گوگل]یک پای کوچک ظریف یا یک پا پایین در قسمت پشتی کارایی ندارد
[ترجمه ترگمان]یک پای ظریف ظریف یا یک پا پایین در the عملی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخولق (اسم)
pastern

قسمت سفلای پای اسب (اسم)
pastern

بخولق چهارپایان (اسم)
pastern

انگلیسی به انگلیسی

• part of a horse's foot between the fetlock and hoof

پیشنهاد کاربران

بپرس