pasteboard

/ˈpeɪstbɔːrd//ˈpeɪstbɔːd/

معنی: قلابی، کارت ویزیت، ورقبازی، مقوا، کاغذ مقوایی
معانی دیگر: (خودمانی) هرچیز ساخته شده از مقوا، بلیت (و غیره)، مقوایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a stiff, thin material made of layers of paper pasted together, or of paper or wood pulp pressed together and solidified with paste; paperboard.

جمله های نمونه

1.
ورقه ی مقوا

2. It tasted dry, like pasteboard, but it was food and I couldn't remember the last time I had eaten.
[ترجمه گوگل]طعمش مثل مقوای خشک بود اما غذا بود و یادم نمی آمد آخرین باری که خورده بودم کی بود
[ترجمه ترگمان]مزه آن مثل مقوا بود، اما غذا بود و نمی توانستم آخرین باری را که خورده بودم به یاد بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nowadays boards can means pasteboard, cardboard, strawboard or any other stiff material used in hard-covered books.
[ترجمه گوگل]امروزه تخته می تواند به معنای مقوا، مقوا، مقوا یا هر ماده سفت دیگری باشد که در کتاب های با جلد سخت استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این روزها می توانند به معنی مقوا، مقوا، strawboard و یا هر ماده ای که در کتاب های سخت مورد استفاده قرار می گیرد، باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A littel piece of pasteboard was passed to the instructor.
[ترجمه گوگل]یک تکه مقوای کوچک به مربی داده شد
[ترجمه ترگمان]یک تکه مقوا هم با مقوا بریده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Moistened pasteboard or cloth was inserted between each disc.
[ترجمه گوگل]مقوا یا پارچه مرطوب شده بین هر دیسک قرار داده شد
[ترجمه ترگمان]مقوا یا پارچه بین هر دیسک قرار داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He flipped over the thin piece of pasteboard and read the address scribbled on the back.
[ترجمه گوگل]تکه نازک مقوا را ورق زد و آدرسی را که پشت آن خط خطی شده بود خواند
[ترجمه ترگمان]کاغذ نازک مقوا را ورق زد و نشانی را که در پشتش نوشته شده بود خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A heavy glazed paper or pasteboard used especially to cover platen or cylinder of a press.
[ترجمه گوگل]کاغذ یا مقوای لعابدار سنگین که مخصوصاً برای پوشاندن صفحه یا سیلندر پرس استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک کاغذ ضخیم و یا مقوایی به خصوص برای پوشش دادن platen یا سیلندر یک پرس استفاده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Place between clincher and filar towel with pasteboard, clothes-pin won't leave a mark on filar towel.
[ترجمه گوگل]بین کلینچر و حوله فیلار با مقوا قرار دهید، سنجاق لباس اثری روی حوله نخی باقی نمی‌گذارد
[ترجمه ترگمان]در بین حوله clincher و filar با مقوا قرار دهید، clothes نشانه ای روی حوله filar باقی نخواهند گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their heroes are young engineers like Oliver Ward reduced to pasteboard, their villains are claim jumpers and crooked managers.
[ترجمه گوگل]قهرمانان آن‌ها مهندسان جوانی مانند الیور وارد هستند که به مقوا تبدیل شده‌اند، شروران آن‌ها جهنده‌های ادعایی و مدیرانی هستند
[ترجمه ترگمان]قهرمانان آن ها مهندسان جوانی مثل اولیور وارد می شوند که به صورت مقوا کار می کنند، افراد شرور خود ادعای غرور و پرش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She held the feeling in tight, she squashed it down under the heavy pasteboard covers of the recipe book.
[ترجمه گوگل]او این احساس را محکم نگه داشت، آن را زیر جلدهای مقوای سنگین کتاب دستور غذا له کرد
[ترجمه ترگمان]او آن را محکم در دست گرفت و زیر جلد ضخیم جلد کتاب مقدس له کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This was rather easy to do, for the paper was not much thicker than pasteboard.
[ترجمه گوگل]انجام این کار نسبتاً آسان بود، زیرا کاغذ ضخیم‌تر از مقوا نبود
[ترجمه ترگمان]این کار چندان آسان نبود، زیرا کاغذ از مقوا هم سنگین تر نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلابی (اسم)
quack, pasteboard

کارت ویزیت (اسم)
calling card, pasteboard, card, visiting card

ورق بازی (اسم)
pasteboard, card, playing card

مقوا (اسم)
carton, pasteboard, cardboard, paperboard

کاغذ مقوایی (اسم)
pasteboard, paperboard

تخصصی

[نساجی] مقوا

انگلیسی به انگلیسی

• cardboard, paperboard, board made from compressed paper

پیشنهاد کاربران

بپرس