🔸 معادل فارسی:
• فراتر از جایگاه خود رفتن
• خارج از حد و حدود بودن
• در محاوره: پا از گلیم خود درازتر کردن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اجتماعی – اصلی ) :** انجام یا گفتن چیزی که فراتر از موقعیت یا شأن فرد است.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *He spoke past his place when he criticized the boss. *
او هنگام انتقاد از رئیس، **پا از گلیمش درازتر کرد**.
2. ** ( ادبی – استعاری ) :** رفتن به جایی یا سطحی که به فرد تعلق ندارد یا مناسب او نیست.
- مثال: *She acted past her place in the royal court. *
او در دربار سلطنتی **رفتاری فراتر از جایگاهش داشت**.
3. ** ( محاوره ای – کاربردی ) :** گاهی به معنای از خانه یا محل خود رد شدن در معنای فیزیکی.
- مثال: *I walked past my place without noticing. *
من بدون توجه **از جلوی خانه ام رد شدم**.
- - -
🔸 مترادف ها:
overstep – exceed – go beyond – trespass – cross the line
- - -
🔸 مثال ها:
• *He went past his place in the conversation. *
او در گفتگو **پا از حدش فراتر گذاشت**.
• *She walked past her place without realizing it. *
او بدون توجه **از جلوی خانه اش رد شد**.
• *The servant acted past his place by questioning the king. *
خدمتکار با پرسش از پادشاه **پا از گلیمش درازتر کرد**.
• فراتر از جایگاه خود رفتن
• خارج از حد و حدود بودن
• در محاوره: پا از گلیم خود درازتر کردن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اجتماعی – اصلی ) :** انجام یا گفتن چیزی که فراتر از موقعیت یا شأن فرد است.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *He spoke past his place when he criticized the boss. *
او هنگام انتقاد از رئیس، **پا از گلیمش درازتر کرد**.
2. ** ( ادبی – استعاری ) :** رفتن به جایی یا سطحی که به فرد تعلق ندارد یا مناسب او نیست.
- مثال: *She acted past her place in the royal court. *
او در دربار سلطنتی **رفتاری فراتر از جایگاهش داشت**.
3. ** ( محاوره ای – کاربردی ) :** گاهی به معنای از خانه یا محل خود رد شدن در معنای فیزیکی.
- مثال: *I walked past my place without noticing. *
من بدون توجه **از جلوی خانه ام رد شدم**.
- - -
🔸 مترادف ها:
- - -
🔸 مثال ها:
او در گفتگو **پا از حدش فراتر گذاشت**.
او بدون توجه **از جلوی خانه اش رد شد**.
خدمتکار با پرسش از پادشاه **پا از گلیمش درازتر کرد**.