passer

/ˈpæsər//ˈpæsə/

معنی: عابر، گذرنده
معانی دیگر: پاس دهنده

جمله های نمونه

1. the passer cocked his arm to throw the ball
پاس دهنده دست خود را به منظور پرتاب توپ به عقب برد.

2. The purse was picked up by a passer.
[ترجمه گوگل]کیف پول توسط یک رهگذر برداشت شد
[ترجمه ترگمان]یک راه گذر کیف را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A football passer should follow through after he throws the ball.
[ترجمه گوگل]یک پاسور فوتبال باید پس از پرتاب توپ، از مسیر عبور کند
[ترجمه ترگمان]یک عابر فوتبال بعد از اینکه توپ را پرتاب می کند باید از آن عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A snow ball caught the passer - by on the shoulder.
[ترجمه گوگل]توپ برفی روی شانه رهگذر گرفت
[ترجمه ترگمان]گلوله برفی روی شانه راه گذر را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People always questioned how accurate a passer he was, and this year he proved he is.
[ترجمه گوگل]مردم همیشه می‌پرسیدند که او چقدر پاس‌کننده دقیق است و امسال او ثابت کرد که این بازیکن درست است
[ترجمه ترگمان]مردم همیشه از او سوال می کردند که او چقدر دقیق است و این سال ثابت می کند که هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Passer - by : You're right! Unless you are prettier than Rachel, and more gossipy than Wang Xiao Zi!
[ترجمه گوگل]رهگذر: حق با شماست! مگر اینکه از راشل زیباتر و از وانگ شیائو زی یاوه گوتر باشید!
[ترجمه ترگمان]راست میگی مگه اینکه تو از \"ریچل\" خوشگل تر و more از \"وانگ xiao\" باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The most headless passer - by feels the depressing influences of a place.
[ترجمه گوگل]بی سرترین رهگذر تأثیرات ناامیدکننده یک مکان را احساس می کند
[ترجمه ترگمان]The راه گذر، تاثیر نامطلوب یک مکان را احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A snow ball caught the passer - by in the shoulder.
[ترجمه گوگل]توپ برفی رهگذر را در شانه گرفت
[ترجمه ترگمان]گلوله برفی روی شانه راه گذر را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The distribution and metabolism of 14C-aldrin in Passer montanus were studied.
[ترجمه گوگل]توزیع و متابولیسم 14C-aldrin در پاسسر مونتانوس مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]توزیع و متابولیسم ۱۴ C - aldrin در passer montanus مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They knew only too well that any passer - by, any lounger, might be a spy.
[ترجمه گوگل]آنها به خوبی می‌دانستند که هر رهگذری، هر صندلی راحتی، ممکن است جاسوس باشد
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش از حد به خوبی می دانستند که یک راه گذر، هر احمقی ممکن است جاسوس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ne pouvoir se passer de Paris, marque de b ê tise, ne plus l'aimer signe de d é cadence.
[ترجمه گوگل]Ne pouvoir se passer de Paris، marque de b ê tise، ne plus l'aimer signe de d é cadence
[ترجمه ترگمان]به بیت از راه گذر گفت: راه گذر پاریس را نشان نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As shown by the dominance degree analysis, Passer montanus was dominant bird species on campus.
[ترجمه گوگل]همانطور که توسط تجزیه و تحلیل درجه برتری نشان داده شد، Passer montanus گونه غالب پرنده در محوطه دانشگاه بود
[ترجمه ترگمان]همانطور که در آنالیز درجه تسلط نشان داده شد، passer montanus گونه اصلی پرنده در محوطه دانشگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The brat sicked his dog on the passer - by .
[ترجمه گوگل]دلسوز سگش را بر روی رهگذر بیمار کرد
[ترجمه ترگمان]بچه در راه گذر، سگش را بیرون می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the help of a passer - by, I carried the injured person into a shop.
[ترجمه گوگل]با کمک یک رهگذر مجروح را به داخل مغازه ای منتقل کردم
[ترجمه ترگمان]با کمک یک عابر پیاده، فرد زخمی را به یک مغازه بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عابر (اسم)
passage, wayfarer, traveler, passer-by, passer, viator

گذرنده (اسم)
passing, passer

انگلیسی به انگلیسی

• one who passes by; transferor, conveyor; wayfarer, traveler

پیشنهاد کاربران

بپرس