pass the buck to

جمله های نمونه

1. It was his mistake but he tried to pass the buck to another manager.
[ترجمه گوگل]این اشتباه او بود، اما او سعی کرد پول را به مدیر دیگری بسپارد
[ترجمه ترگمان]این اشتباه او بود، اما سعی کرد آن را به مدیر دیگری تحویل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The job is yours and you can't pass the buck to me.
[ترجمه Khalid Elham] این وظیفه ای توست و تو نمی توانی به گردن من بی اندازی.
|
[ترجمه گوگل]کار مال شماست و نمی توانید پول را به من بدهید
[ترجمه ترگمان]کار تو است و تو نمی توانی به من پول بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He missed the bus, but tried to pass the buck to the bus company for changing the timetable without notice.
[ترجمه گوگل]او اتوبوس را از دست داد، اما سعی کرد هزینه را به شرکت اتوبوسرانی برای تغییر جدول زمانی بدون اطلاع قبلی بدهد
[ترجمه ترگمان]او اتوبوس را از دست داد، اما سعی کرد با اتوبوس به شرکت اتوبوس برای تغییر جدول زمانی بدون اخطار عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. " But Terry also believes that not all pass the buck to Facebook, "Before we blame thee-mail, then forward a strange call.
[ترجمه گوگل]اما تری همچنین معتقد است که همه پول را به فیس بوک نمی پردازند، «قبل از اینکه شما را مقصر بدانیم، یک تماس عجیب را فوروارد کنید
[ترجمه ترگمان]\"اما تری معتقد است که همه این باک به فیس بوک خطور نمی کند،\" قبل از اینکه ما تو را سرزنش کنیم، سپس یک تماس عجیب را مطرح کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't pass the buck to me.
[ترجمه گوگل]پول را به من نده
[ترجمه ترگمان]به من پول نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You should do your duty and not pass the buck to each other.
[ترجمه گوگل]شما باید وظیفه خود را انجام دهید و پول را به یکدیگر بسپارید
[ترجمه ترگمان]تو باید وظیفه خودت رو انجام بدی و به هم پول ندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Absolutely rumor. I think some foreigners like to pass the buck to China. They did so in the financial crisis, didn't they?
[ترجمه گوگل]کاملا شایعه من فکر می کنم برخی از خارجی ها دوست دارند پول را به چین بسپارند آنها در بحران مالی این کار را کردند، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]به طور قطع، شایعه من فکر می کنم بعضی از خارجیان دوست دارند باک را به چین منتقل کنند آن ها در بحران مالی این کار را کردند، مگر نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You shouldn't pass the buck to anybody, in fact.
[ترجمه گوگل]شما نباید پول را به کسی بسپارید، در واقع
[ترجمه ترگمان]در واقع نباید اون پول رو به کسی بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Communicating with people in different departments to get rid of disagreement, be responsible and do not pass the buck to others.
[ترجمه گوگل]برقراری ارتباط با افراد در بخش های مختلف برای خلاص شدن از شر اختلاف، مسئولیت پذیر باشید و پول را به دیگران نسپارید
[ترجمه ترگمان]برقراری ارتباط با افراد در بخش های مختلف برای خلاص شدن از عدم توافق، مسئولیت پذیر باشید و به دیگران توهین نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Obama described the commission as "the oldest Washington stunt in the book - you pass the buck to a commission to study the problem".
[ترجمه گوگل]اوباما این کمیسیون را به عنوان "قدیمی ترین شیرین کاری واشنگتن در کتاب" توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]اوباما کمیسیون را \" قدیمی ترین شیرین کاری واشینگتون در این کتاب توصیف کرد - شما به کمیسیون مراجعه کرده اید تا مشکل را بررسی کنید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I don't know enough about it to decide, so I'll pass the buck to you.
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی در مورد آن نمی دانم که بتوانم تصمیم بگیرم، بنابراین پول را به شما می پردازم
[ترجمه ترگمان]من به اندازه کافی در این مورد مطمئن نیستم که تصمیم بگیرم، پس من این پول رو به تو میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the boss was asking who had disclosed the news ,the two of them began to pass the buck to each other.
[ترجمه گوگل]وقتی رئیس می‌پرسید چه کسی این خبر را فاش کرده است، هر دو شروع کردند به دادن پول به یکدیگر
[ترجمه ترگمان]وقتی سرکارگر پرسید چه کسی خبر را به او داده بود، دو نفر شروع به گذشتن از کنار یکدیگر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• transfer responsibility to someone else

پیشنهاد کاربران

بپرس