pass around

پیشنهاد کاربران

دست به دست شدن، منتقل شدن از شخصی به شخص دیگر، چرخیدن بین اشخاص مختلف
The stone passes around the halls of power for hundreds of years, vanishes, and then the balck market goes white hot for the thing.
...
[مشاهده متن کامل]

آن سنگ برای قرن ها در تالارهای قدرت دست به دست می چرخد، ناپدید می شود، و سپس بازار سیاه برایش حسابی داغ می شود!

دست به دست شدن. دست به دست گشتن
مثال:
This book will be passed around and, God willing, spread across the Islamic world.
این کتاب دست به دست خواهد گشت و ان شاءالله در سرتاسر جهان اسلام منتشر خواهد شد.
pass around =to pass sth from person to person in a group, e. g. Becky passed around a card she'd bought for Kerry's birthday and we all wrote something on it.
pass around
پخش شدن توی گروه
در یک جمع انتقال پیدا کردن
دست به دست کردن
عوض کردن. دوست نداشتن و نخواستن. تعویض
ارث رسیدن، ارثی
پخش کردن ( آگهی - خبر نامه )
مثلا: Pass around flyers
منتقل شدن از شخصی به شخص دیگر/دست به دست شدن