دادن یا انتقال دادن چیزی به شخص دیگری، اغلب به قصد اشتراک گذاری اطلاعات یا یک شی.
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
انتقال چیزی به کس دیگری غیر از کسی که از او دریافت کرده ایم
Pass on یعنی مردن
رد و بدل کردن. فهماندن.
انتقال دادن اطلاعات
عبور کردن یا گذشتن از طریق یا در امتداد چیزی
دست به دست کردن چیزی، بازگو کردن مطلبی
در میان گذاشتن موضوعی با کسی دیگر
دست به دست کردن، دست به دست رساندن،
تبادل یا انتقال چیزی به کسی که خودمان از کس دیگری گرفته ایم
انتقال دادن ( phrasal verb )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)