partway


تا اندازه ای، نیمه، بخشی از راه، بخشی از راه the project is partway done بخشی از طرح انجام شده است

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: to some partial degree or extent; partly.
مشابه: partly

- They advanced partway toward the entrance.
[ترجمه گوگل] آنها نیمه راه به سمت ورودی پیشروی کردند
[ترجمه ترگمان] به سمت در ورودی پیش رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I was partway convinced.
[ترجمه JML] تا حدودی متقاعد شدم
|
[ترجمه گوگل] من تا حدودی متقاعد شدم
[ترجمه ترگمان] من داشتم به این نتیجه رسیدم که
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• partly, to a certain degree; over part of the distance, at a part of the way
part way means part of the way or partly; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

قسمتی - بخشی . . .
This term describes something that is done or completed to a certain extent, but not fully or completely. It suggests that there is still some distance or progress left to be made.
کاری که تا حدی انجام شده یا کامل شده است، اما نه به طور کامل یا تمام.
...
[مشاهده متن کامل]

این نشان می دهد که هنوز مقداری فاصله یا پیشرفت باقی مانده است.
مثال؛
I’ve only read partway through the book, so I can’t give a full review yet.
In a discussion about a project, someone might say, “We’re partway through the construction phase, but there’s still a lot of work to be done. ”
A person might explain, “I’ve learned partway through the course, but there are still some topics I need to cover. ”

پس از گذشت زمانی یا پس از گذشت مسافتی
تا اندازه ای، تا حدودی
مترادف partly

بپرس