parturition

/ˌpɑːrtjʊˈrɪʃn̩//ˌpɑːtjʊˈrɪʃn̩/

معنی: زایمان، بچه زایی
معانی دیگر: زایش، بچه آوری، زاییدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of giving birth to a child; childbirth.
مشابه: birth, childbirth

جمله های نمونه

1. Methods: 738 cases about parturition in hospital from 2006 were collected a review was also given.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: 738 مورد زایمان در بیمارستان از سال 1385 جمع‌آوری شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: ۷۳۸ مورد در مورد parturition در بیمارستان از سال ۲۰۰۶ جمع آوری شده و بررسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bed is designed for obstetrics diagonosis, parturition, difficult labour, dilatation and curettage as well as for gynaecological operations.
[ترجمه گوگل]این تخت برای دیاگونوز مامایی، زایمان، زایمان سخت، اتساع و کورتاژ و همچنین برای عمل های زنان طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این تخت خواب برای زنان زایمان، parturition، کار دشوار، dilatation و curettage و همچنین برای عملیات gynaecological طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The technique of reproduction consists of mating, pregnancy, parturition, nursing and so on.
[ترجمه گوگل]تکنیک تولید مثل شامل جفت گیری، بارداری، زایمان، شیردهی و غیره است
[ترجمه ترگمان]روش تولید مثل جفت گیری، بارداری، parturition، پرستاری و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The physical efforts of childbirth ; parturition.
[ترجمه گوگل]تلاش های بدنی هنگام زایمان؛ زایمان
[ترجمه ترگمان]کوشش های جسمانی زایمان؛ parturition
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Did the parturition go well yesterday evening?
[ترجمه گوگل]آیا زایمان دیروز عصر به خوبی انجام شد؟
[ترجمه ترگمان]آیا the دیروز خوب پیش رفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She is a well - known parturition hastening midwife.
[ترجمه گوگل]او یک مامای معروف تسریع کننده زایمان است
[ترجمه ترگمان]ماما، زن خوبی است که با عجله می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The relic there was credited with making barren women pregnant and then relieving the pain of parturition.
[ترجمه گوگل]یادگاری که در آنجا وجود داشت، باعث آبستن زنان نازا و سپس تسکین درد زایمان شد
[ترجمه ترگمان]یادگار مانده به این بود که زنان barren باردار را باردار می سازند و سپس درد parturition را رها می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This refers to an increase in the numbers of nematode eggs in the faeces of animals around parturition.
[ترجمه گوگل]این به افزایش تعداد تخم های نماتد در مدفوع حیوانات در حوالی زایمان اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]این به افزایش تعداد تخم مرغ نیمرو در مدفوع حیوانات در اطراف parturition اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conclusion ETA may be involved in the initiation of parturition by regulating the contraction of myometrium and improving prostaglandins level.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری ETA ممکن است با تنظیم انقباض میومتر و بهبود سطح پروستاگلاندین ها در شروع زایمان نقش داشته باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری ETA ممکن است در آغاز of با تنظیم ادغام of و بهبود سطح prostaglandins مشارکت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Methods A total of 101 cases of oligohydramnios from 1994 to 1996 were analyzed and compared with normal parturition.
[ترجمه گوگل]مجموع 101 مورد الیگوهیدرآمنیوس از سال 1994 تا 1996 مورد بررسی قرار گرفت و با زایمان طبیعی مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]روش هایی در مجموع ۱۰۱ مورد از oligohydramnios از ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective To investigate the nursing care intervention of the pregnancy with diabetes after parturition.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی مداخلات مراقبتی پرستاری در بارداری مبتلا به دیابت پس از زایمان
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در خصوص مراقبت پرستاری از بارداری همراه با دیابت پس از parturition
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Results whether the fetus as predictable as possible to adopt the reasonable parturition in time.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که آیا جنین تا حد ممکن قابل پیش بینی است تا زایمان منطقی را به موقع اتخاذ کند
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که جنین تا آنجا که ممکن است قابل پیش بینی است تا the منطقی را به موقع اتخاذ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The production task controlling function was implemented by calculating the span between system time and manufacture incidents such as calf weanling, estrus detect, service, and parturition.
[ترجمه گوگل]تابع کنترل وظیفه تولید با محاسبه فاصله بین زمان سیستم و حوادث تولید مانند از شیر گرفتن گوساله، تشخیص فحلی، خدمات و زایمان اجرا شد
[ترجمه ترگمان]تابع کنترل وظیفه تولید با محاسبه بازه بین زمان سیستم و تولید مثل گوساله، detect، خدمات، و parturition اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Methods: The clinical record document of 17 cases pregnancy associated with diabetes after parturition were analysed.
[ترجمه گوگل]روش کار: پرونده بالینی 17 مورد بارداری مرتبط با دیابت پس از زایمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]روش ها: مدرک ثبت بالینی ۱۷ مورد از بارداری همراه با دیابت پس از آنالیز parturition آنالیز شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زایمان (اسم)
accouchement, childbirth, parturition, litter, confinement, throe

بچه زایی (اسم)
parturition, childbearing

تخصصی

[علوم دامی] زایش .

انگلیسی به انگلیسی

• birth, delivering of young

پیشنهاد کاربران

parturition ( علوم سلامت )
واژه مصوب: زادمان
تعریف: فرایند تولد کودک شامل دو مرحلۀ زایمان و وضع حمل
زایمان

بپرس