اسم ( noun )
• (1) تعریف: the division of something, such as a territory, enclosure, or concept, into parts.
• مترادف: division, splitting
• مشابه: divide, segmentation, separation, subdivision
• مترادف: division, splitting
• مشابه: divide, segmentation, separation, subdivision
- The partition of the animal pen separated the chickens from the goats.
[ترجمه گوگل] پارتیشن آغل حیوانات جوجه ها را از بزها جدا می کرد
[ترجمه ترگمان] تقسیم آغل حیوانات، جوجه ها را از بزها جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تقسیم آغل حیوانات، جوجه ها را از بزها جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The partition of India caused the creation of Pakistan as a nation.
[ترجمه گوگل] تجزیه هند باعث ایجاد پاکستان به عنوان یک ملت شد
[ترجمه ترگمان] تجزیه هند باعث ایجاد پاکستان به عنوان یک کشور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تجزیه هند باعث ایجاد پاکستان به عنوان یک کشور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: that which serves to separate or divide, esp. a wall or partial wall that separates parts of a room.
• مترادف: divider, screen
• مشابه: barrier, division, fence, separator, wall
• مترادف: divider, screen
• مشابه: barrier, division, fence, separator, wall
- The partition in the basement separates the laundry room from the storage area.
[ترجمه گوگل] پارتیشن در زیرزمین اتاق رختشویی را از فضای ذخیره سازی جدا می کند
[ترجمه ترگمان] افرازی در زیرزمین اتاق لباس شویی را از منطقه انبار جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] افرازی در زیرزمین اتاق لباس شویی را از منطقه انبار جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the state of being divided.
• مترادف: division, separation
• مشابه: segmentation, subdivision
• مترادف: division, separation
• مشابه: segmentation, subdivision
- The partition of post-war Germany ended in 1990 with the reunification of East and West.
[ترجمه گوگل] تجزیه آلمان پس از جنگ در سال 1990 با اتحاد مجدد شرق و غرب به پایان رسید
[ترجمه ترگمان] تجزیه آلمان پس از جنگ در سال ۱۹۹۰ با اتحاد شرق و غرب به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تجزیه آلمان پس از جنگ در سال ۱۹۹۰ با اتحاد شرق و غرب به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: one of the parts into which something is divided.
• مترادف: division, part
• مشابه: allotment, portion, section, segment, share, stall, subdivision
• مترادف: division, part
• مشابه: allotment, portion, section, segment, share, stall, subdivision
- The family live in the larger part of the house, and the tenants live in the smaller partition.
[ترجمه گوگل] خانواده در قسمت بزرگتر خانه زندگی می کنند و مستاجران در پارتیشن کوچکتر زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان] خانواده در قسمت بزرگ تر خانه زندگی می کنند و مستاجران در قسمت کوچک تر زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خانواده در قسمت بزرگ تر خانه زندگی می کنند و مستاجران در قسمت کوچک تر زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: partitions, partitioning, partitioned
مشتقات: partitioner (n.), partitionist (n.), partitionment (n.)
حالات: partitions, partitioning, partitioned
مشتقات: partitioner (n.), partitionist (n.), partitionment (n.)
• (1) تعریف: to divide into parts or sections.
• مترادف: divide, part, section
• مشابه: segment, separate, split, subdivide, zone
• مترادف: divide, part, section
• مشابه: segment, separate, split, subdivide, zone
- The farmer partitioned the field into several smaller plots.
[ترجمه گوگل] کشاورز مزرعه را به چند قطعه کوچکتر تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان] کشاورز زمینه ای را به چندین قطعه کوچک تر تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشاورز زمینه ای را به چندین قطعه کوچک تر تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to separate into parts using one or more dividing walls or partial walls.
• مشابه: divide, separate
• مشابه: divide, separate
- We partitioned the classroom to make three offices.
[ترجمه گوگل] کلاس را تقسیم کردیم تا سه دفتر بسازیم
[ترجمه ترگمان] ما کلاس را برای ایجاد سه دفتر تقسیم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما کلاس را برای ایجاد سه دفتر تقسیم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید