particularize

/pəˈtɪkjuːləraɪz//pəˈtɪkjuːləraɪz/

معنی: با ذکر جزئیات شرح دادن
معانی دیگر: قلم به قلم ذکر کردن، جز به جز شرح دادن، یک به یک نام بردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: particularizes, particularizing, particularized
(1) تعریف: to state or specify in detail.
مترادف: detail, itemize
مشابه: delineate, demonstrate, describe, designate, enumerate, inventory, recite, recount, specify, spell out

(2) تعریف: to give specific mention to; specify.
مترادف: itemize
مشابه: designate, detail, recite, specify
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: particularization (n.)
• : تعریف: to provide particulars or details.
مشابه: amplify, dilate, elaborate, enlarge, expand, specify

جمله های نمونه

1. Mr Johnson particularizes the general points he wants to make.
[ترجمه گوگل]آقای جانسون نکات کلی را که می‌خواهد بیان کند، مشخص می‌کند
[ترجمه ترگمان]آقای جانسون به طور کلی اشاره کرد که او می خواهد این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A farmer is entitled to a certain particularized tax treatment.
[ترجمه گوگل]یک کشاورز مستحق یک رفتار مالیاتی خاص است
[ترجمه ترگمان]یک کشاورز مستحق یک نوع درمان مالیاتی خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Would you particularize the items on the bill?
[ترجمه گوگل]آیا موارد روی صورتحساب را مشخص می کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه وسایل رو بذاری رو صورت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This article particularize the experimental results on low resistivity oil zone and high resistivity water zone.
[ترجمه گوگل]این مقاله نتایج تجربی را در منطقه نفتی با مقاومت کم و منطقه آبی با مقاومت بالا مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله نتایج تجربی مربوط به ناحیه روغن مقاومت کم و ناحیه ویژه آب مقاومت را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are cogent reasons why the constitution drafters decided to generalize rather than to particularize.
[ترجمه گوگل]دلایل قانع کننده ای وجود دارد که چرا تدوین کنندگان قانون اساسی تصمیم به تعمیم به جای خاص کردن گرفتند
[ترجمه ترگمان]دلایل قانع کننده وجود دارند که چرا نویسندگان پیش نویس اساسنامه به جای آنکه به particularize تعمیم یابند، تصمیم به تعمیم دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was suggested that health education diversify in forms, individualize in ways, particularize in contents and randomize in time. So we can get g. . .
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شد که آموزش بهداشت در اشکال متنوع، به روش‌های فردی، خاص در محتوا و در زمان تصادفی‌سازی شود بنابراین می توانیم g را بدست آوریم
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شد که آموزش بهداشتی در اشکال مختلف، به طرق مختلف، از لحاظ محتوایی، particularize در محتوا و randomize در زمان متنوع باشد پس ما می توانیم g
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Based on practical example, the authors of this paper particularize the method how to deal with the crevice and give some suggestions to prevent it.
[ترجمه گوگل]نویسندگان این مقاله بر اساس مثال عملی، روش مقابله با شکاف را مشخص کرده و برای پیشگیری از آن پیشنهاداتی ارائه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]براساس مثال کاربردی، نویسندگان این مقاله روش چگونگی برخورد با شکاف را بررسی کرده و پیشنهاداتی برای جلوگیری از آن ارائه نمودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I emphasize particularly on implementing psychology diathesis education in course teaching, experiment teaching, activities after school and so on, and particularize successful teaching cases.
[ترجمه گوگل]من به ویژه بر اجرای آموزش دیاتز روانشناسی در تدریس دروس، تدریس تجربی، فعالیت های بعد از مدرسه و غیره تاکید می کنم و موارد آموزشی موفق را به طور خاص مشخص می کنم
[ترجمه ترگمان]من به طور خاص بر اجرای روان شناسی تربیتی در آموزش، تدریس، تدریس، فعالیت های بعد از مدرسه و غیره تاکید می کنم، و در موارد آموزشی موفق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper describes the recycling process of PC. Also in this paper particularize a series of recycling process in and out home and give some opinions.
[ترجمه گوگل]این مقاله فرآیند بازیافت رایانه شخصی را شرح می دهد همچنین در این مقاله یک سری از فرآیندهای بازیافت در داخل و خارج از خانه را مشخص کرده و نظرات خود را ارائه دهید
[ترجمه ترگمان]این مقاله فرآیند بازیافت PC را توصیف می کند هم چنین در این مقاله یک سری فرآیند بازیافت در داخل و خارج از خانه انجام می شود و نظرات خود را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was suggested that health education diversify in forms, individualize in ways, particularize in contents and randomize in time. So we can get good results.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شد که آموزش بهداشت در اشکال متنوع، به روش‌های فردی، خاص در محتوا و در زمان تصادفی‌سازی شود بنابراین می توانیم نتایج خوبی بگیریم
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شد که آموزش بهداشتی در اشکال مختلف، به طرق مختلف، از لحاظ محتوایی، particularize در محتوا و randomize در زمان متنوع باشد پس ما می توانیم نتایج خوبی به دست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Review what just go " 15 " of the plan initiative year, the important matter that is worth particularize, happy event is very much.
[ترجمه گوگل]مرور آنچه که فقط رفتن "15" از طرح سال ابتکار، موضوع مهم است که ارزش خاص، رویداد مبارک بسیار است
[ترجمه ترگمان]بررسی کنید که چه چیزی \"۱۵\" از طرح ابتکاری امسال را بررسی کنید، مهم است که ارزش بسیار زیادی دارد، رویداد شاد بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper introduced three modes to compare the display, Decoder, driver and data transmit. And particularize some IC in common use. And compare those. IC by a form.
[ترجمه گوگل]در این مقاله سه حالت برای مقایسه نمایشگر، رمزگشا، درایور و انتقال داده معرفی شده است و برخی از آی سی های مورد استفاده رایج را مشخص کنید و آنها را مقایسه کنید آی سی توسط یک فرم
[ترجمه ترگمان]این مقاله سه حالت را برای مقایسه نمایش، Decoder، راننده و انتقال داده معرفی کرد و این امر باعث شد که برخی از افراد IC به طور مشترک از آن استفاده کنند و آن ها را مقایسه کنید IC با یک شکل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با ذکر جزئیات شرح دادن (فعل)
particularize

انگلیسی به انگلیسی

• specify; be meticulous about details (also particularise)
if you particularize something you have been talking about in a general way, you give details or specific examples of it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : particularize
اسم ( noun ) : particularity / particular
صفت ( adjective ) : particular
قید ( adverb ) : particularly

بپرس