participating

/parˈtɪsəˌpetɪŋ//pɑːˈtɪsɪpeɪtɪŋ/

معنی: شرکت کننده
معانی دیگر: شرکت کننده

جمله های نمونه

1. women are excluded from participating in this contest
زن ها از شرکت در این مسابقه محرومند.

2. Flags of all the participating countries are flying outside the stadium.
[ترجمه گوگل]پرچم همه کشورهای شرکت کننده در خارج از ورزشگاه به اهتزاز در می آید
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They enjoy participating in a wide variety of activities, both locally and further afield.
[ترجمه گوگل]آن‌ها از شرکت در فعالیت‌های متنوع، چه محلی و چه در مناطق دورتر لذت می‌برند
[ترجمه ترگمان]آن ها از شرکت در انواع گسترده ای از فعالیت ها، هم به صورت محلی و هم از خارج، لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The importance of participating in the life of the country cannot be overestimated.
[ترجمه گوگل]اهمیت مشارکت در زندگی کشور را نمی توان نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]اهمیت شرکت در زندگی این کشور را نمی توان بیش از اندازه برآورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How many countries will be participating ?
[ترجمه گوگل]چند کشور شرکت خواهند کرد؟
[ترجمه ترگمان]چند کشور در این کنفرانس شرکت خواهند کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. During this period all the students were actively participating.
[ترجمه گوگل]در این دوره همه دانش آموزان حضور فعال داشتند
[ترجمه ترگمان]در طی این دوره، همه دانشجویان به طور فعال در این رقابت ها شرکت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's impossible to assess how many officers are participating in the slowdown.
[ترجمه گوگل]ارزیابی تعداد افسران در کاهش سرعت غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]ارزیابی اینکه چه تعداد از افسران در این رکود شرکت می کنند، غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He will see that he is participating in all the decisions of the collective.
[ترجمه گوگل]او خواهد دید که در همه تصمیمات جمعی مشارکت دارد
[ترجمه ترگمان]او خواهد دید که او در تمام تصمیمات جمعی شرکت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They believed they were participating in an insurance scam, not a murder.
[ترجمه گوگل]آنها معتقد بودند که در یک کلاهبرداری بیمه شرکت می کنند، نه یک قتل
[ترجمه ترگمان]آن ها معتقد بودند که آن ها در یک حقه بیمه شرکت می کنند، نه یک قتل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many more firms are participating in the growth of demand on the world markets.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی شرکت در رشد تقاضا در بازارهای جهانی مشارکت دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت های دیگر در رشد تقاضا در بازارهای جهانی شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This mechanism, mineral deposition, is one factor participating in the process of bone remodeling.
[ترجمه گوگل]این مکانیسم، رسوب مواد معدنی، یکی از عوامل شرکت کننده در فرآیند بازسازی استخوان است
[ترجمه ترگمان]این مکانیزم، رسوب معدنی، یکی از عوامل موثر در فرآیند مدل سازی بافت استخوان می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government, when it was not actually participating, turned a blind eye.
[ترجمه گوگل]دولت وقتی عملاً مشارکت نداشت، چشم خود را بست
[ترجمه ترگمان]دولت، هنگامی که در واقع شرکت نمی کرد، چشم کور را برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each participating State will provide appropriate legal and administrative procedures to protect the rights of all its forces personnel.
[ترجمه گوگل]هر کشور شرکت کننده رویه های قانونی و اداری مناسب را برای حمایت از حقوق همه پرسنل نیروهای خود فراهم خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]هر کشور مشارکتی رویه های قانونی و اجرایی مناسب برای حفاظت از حقوق تمام پرسنل نیروهای خود فراهم خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At participating resorts, guests also receive free extras such as breakfast or golf clinics.
[ترجمه گوگل]در استراحتگاه‌های شرکت‌کننده، مهمانان همچنین از امکانات اضافی رایگان مانند صبحانه یا کلینیک گلف برخوردار می‌شوند
[ترجمه ترگمان]میهمانان در تفرجگاه های شرکت کننده، چیزهای اضافی از قبیل صبحانه یا کلینیک های گلف دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If the model democratic citizen is active, participating, and influential, is this what the ordinary man aspires to be?
[ترجمه گوگل]اگر شهروند دموکراتیک نمونه فعال، مشارکت‌کننده و تأثیرگذار باشد، آیا این همان چیزی است که انسان عادی آرزوی آن را دارد؟
[ترجمه ترگمان]اگر یک شهروند دموکرات مدل فعال، مشارکت و نفوذ داشته باشد، آیا این همان چیزی است که فرد عادی مشتاق آن است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرکت کننده (صفت)
participating

انگلیسی به انگلیسی

• sharing, partaking, joining in, being involved

پیشنهاد کاربران

مشارکت
شرکت در
حضور
درگیر شدن
عضویت
همکاری
مشارکت
حاضر در. . . ، شرکت کننده
درگیر
شرکت ، حضور

بپرس