parsimony

/ˈpɑːrsəˌmoʊni//ˈpɑːsɪməni/

معنی: خست، صرفه جویی، امساک، کم خرجی، خسیسی
معانی دیگر: خست، امساک، صرفه جویی، کم خرجی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: excessive unwillingness to spend money or use resources; stinginess.

- As their uncle's parsimony was well known, his generous gifts came as a great surprise.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که عطش عموی آنها به خوبی شناخته شده بود، هدایای سخاوتمندانه او شگفت‌انگیز بود
[ترجمه ترگمان] همان طور که خست عمویش به خوبی شناخته می شد، هدایای generous به بزرگی یک سورپرایز بزرگ به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Due to official parsimony only the one machine was built.
[ترجمه گوگل]به دلیل صرفه جویی رسمی فقط یک دستگاه ساخته شد
[ترجمه ترگمان]به خاطر صرفه جویی رسمی تنها یک ماشین ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The gap between government parsimony and the needs of sport is filled by commercial sponsorship.
[ترجمه گوگل]شکاف بین صرفه جویی دولت و نیازهای ورزش با حمایت تجاری پر می شود
[ترجمه ترگمان]فاصله بین خست دولت و نیاز ورزش با حمایت تجاری پر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Using distance, parsimony and maximum-likelihood methods the overall picture of eukaryote small-subunit rRNA phylogeny remains unchanged.
[ترجمه گوگل]با استفاده از روش‌های فاصله، صرفه‌جویی و حداکثر احتمال، تصویر کلی فیلوژنی rRNA زیر واحد کوچک یوکاریوت بدون تغییر باقی می‌ماند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از فاصله، صرفه جویی و روش حداکثر احتمال، تصویر کلی از یک زیرواحد بتای کوچک به طور کلی بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But also, the principle of parsimony should be used to keep the research down to essentials.
[ترجمه گوگل]اما همچنین، باید از اصل صرفه جویی برای پایین نگه داشتن تحقیق به موارد ضروری استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]اما در عین حال، اصل صرفه جویی باید برای حفظ این تحقیق به موارد ضروری مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Isn't Mr Peter Lilley's enthusiastic parsimony rather more in tune with the tenor of the times?
[ترجمه گوگل]آیا صرفه جویی مشتاقانه آقای پیتر لیلی بیشتر با جریان روزگار هماهنگ نیست؟
[ترجمه ترگمان]آیا آقای پیتر lilley پر شور و شوق است نه بیشتر با صدای تنور زمانه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Capitals are increased by parsimony, and diminished by prodigality and misconduct.
[ترجمه گوگل]سرمایه ها با صرفه جویی افزایش می یابد و با اسراف و بدرفتاری کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]پایتخت ها براثر خست و سو رفتار، از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Principle of Parsimony: Write large components only when it is clear by demonstration that nothing else will do.
[ترجمه گوگل]اصل صرفه جویی: اجزای بزرگ را فقط زمانی بنویسید که با نشان دادن مشخص شود که هیچ چیز دیگری انجام نخواهد داد
[ترجمه ترگمان]اصل of: مولفه های بزرگ را تنها زمانی بنویسید که روشن باشد که هیچ چیز دیگری انجام نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. BPA ( brooks parsimony analysis ) is one of the most popular methods in the study of historical biogeography.
[ترجمه گوگل]BPA (تجزیه و تحلیل صرفه جویی بروکز) یکی از رایج ترین روش ها در مطالعه جغرافیای زیستی تاریخی است
[ترجمه ترگمان]BPA (تحلیل های ابری brooks)یکی از رایج ترین روش ها در مطالعه biogeography های تاریخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For the parsimony this paper presents model a polynomial time greedy algorithm and a compound algorithm that combines the greedy policy with the branch-and-bound strategy in a uniform framework.
[ترجمه گوگل]برای صرفه جویی، این مقاله یک الگوریتم حریص زمان چند جمله ای و یک الگوریتم ترکیبی را ارائه می دهد که خط مشی حریصانه را با استراتژی شاخه و کران در یک چارچوب یکسان ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله برای صرفه جویی در این مقاله یک الگوریتم greedy زمان چند جمله ای و الگوریتم ترکیبی ارائه می کند که سیاست حریصانه را با استراتژی شاخه و رشته ای در یک چارچوب یکپارچه ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Occasional visitors could be forgiven for thinking parsimony is a typically German trait.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان گاه به گاه را می توان به خاطر این که فکر می کنند صرفه جویی یک ویژگی معمول آلمانی است بخشیده می شوند
[ترجمه ترگمان]بازدید کنندگان اتفاقی ممکن است به خاطر صرفه جویی در تفکر و یک ویژگی آلمانی قابل بخشش باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However much Asians trumpet the value of parsimony, their governments any in opening the fiscal sluices.
[ترجمه گوگل]هر چقدر هم که آسیایی‌ها ارزش صرفه‌جویی را در بوق و کرنا کنند، دولت‌های آن‌ها در باز کردن شکاف‌های مالی هر چه می‌گویند
[ترجمه ترگمان]با این حال بسیاری از اتباع آسیایی ارزش صرفه جویی، دولت هایشان را برای باز کردن این سد مالی به صدا در می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A classic example comes from comedian Jack Benny, famous for his parsimony.
[ترجمه گوگل]یک مثال کلاسیک از کمدین جک بنی، که به خاطر صرفه‌جویی‌اش معروف است، می‌آید
[ترجمه ترگمان]یک مثال کلاسیک از کمدین جک بنی، معروف به خست او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So when they held dinner-parties Scarlet skimped on the smoked salmon, and Brian rebuked her for her graceless parsimony.
[ترجمه گوگل]بنابراین، وقتی مهمانی‌های شام برگزار می‌کردند، اسکارلت ماهی سالمون دودی را کم می‌آورد، و برایان او را به خاطر صرفه‌جویی بی‌رحمش سرزنش می‌کرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین وقتی مهمانی شام اسکارلت را در جشن ماهی دودی گرفتند و برایان او را به خاطر her her سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is still using the traditional straight design, overall design parsimony appears to be agile.
[ترجمه گوگل]هنوز از طراحی مستقیم سنتی استفاده می کند، به نظر می رسد صرفه جویی در طراحی کلی چابک باشد
[ترجمه ترگمان]هنوز هم از طراحی مستقیم سنتی استفاده می کند، صرفه جویی کلی طراحی به نظر می رسد چابک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خست (اسم)
meanness, avarice, parsimony, miserliness, vileness, sordidness

صرفه جویی (اسم)
parsimony, economy, frugality, thrift, providence

امساک (اسم)
forbearance, parsimony, modesty

کم خرجی (اسم)
parsimony, frugality

خسیسی (اسم)
meanness, parsimony, miserliness, vileness, sordidness

تخصصی

[آمار] امساک

انگلیسی به انگلیسی

• miserliness, stinginess; extreme frugality or thriftiness
parsimony is extreme unwillingness to spend money; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Extreme reluctance to spend money or use resources 💸✋️
🔍 مترادف: Stinginess
✅ مثال: Her parsimony prevented her from enjoying luxuries, despite her wealth.
لئامت، تنگ چشمی، خست
اصل پارسیمونی نظریه ی فلسفی که می گوید درست ترین راه حل یک مسئله کوتاه ترین راه حل است. یا کوتاه ترین پاسخ، جوابِ درست است.
امساک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : parsimony
✅️ صفت ( adjective ) : parsimonious
✅️ قید ( adverb ) : parsimoniously
خساست
خست، لئامت
nextreme stinginess
ایجاز

بپرس