- My father was as parsimonious with his praise as he was with his pennies.
[ترجمه محمد] پدرم همچنان که در تعریف و تمجید کدن از دیگران خست به خرج می داد در خرج کردن پول هم ناخن خشکی میکرد
|
[ترجمه علی] پدرم، در تعریف از دیگران هم به اندازه ی پول خرج کردنش خسیس بود.
|
[ترجمه گوگل] پدرم به همان اندازه که با سکه هایش در تعریف و تمجیدهایش سختگیر بود [ترجمه ترگمان] پدرم از این تعریف و تمجید خوشش می آمد که با پولی که در دست داشت از او تعریف و تمجید می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. She's too parsimonious to heat the house properly.
[ترجمه حسین] او انقدر خسیس هست که خانه را به درستی گرم نمیکند
|
[ترجمه گوگل]او بیش از حد دلسوز است که نمی تواند خانه را به درستی گرم کند [ترجمه ترگمان]او بیش از آن نمی خواهد خانه را گرم کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Whatever the theoretical possibilities, it is clearly more parsimonious to explain acquired distinctiveness and equivalence solely in terms of associative mechanisms.
[ترجمه گوگل]احتمالات نظری هرچه که باشد، تبیین تمایز و هم ارزی اکتسابی صرفاً برحسب مکانیسمهای تداعی، آشکارا سختگیرانهتر است [ترجمه ترگمان]هرچه احتمالات نظری هر چه که باشد، روشن تر است تا تمایز و برابری را صرفا از نظر مکانیسم های اشتراکی توضیح دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. For a side that prides itself on its parsimonious nature, the case for the defence was frankly indefensible.
[ترجمه گوگل]برای طرفی که به ماهیت متعصب خود می بالد، پرونده دفاع صراحتاً غیرقابل دفاع بود [ترجمه ترگمان]برای یک سو که خود را به خود می بالد، این پرونده برای دفاع، به صراحت غیرقابل دفاع بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. After this, Tate Britain at Millbank feels cramped, parsimonious and a bit shabby.
[ترجمه گوگل]پس از این، Tate Britain در Millbank احساس میکند تنگ، پرهیزگار و کمی کهنه است [ترجمه ترگمان]بعد از این، تیت بریتانیا در Millbank احساس تنگی، parsimonious و a می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Corinne was more parsimonious with her praise.
[ترجمه گوگل]کورین در ستایشش دلسوزتر بود [ترجمه ترگمان]کورین بیشتر از این تعریف و تمجید می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The specificity also assists in the construction of parsimonious, but relevant, information systems for control purposes.
[ترجمه گوگل]این ویژگی همچنین به ساخت سیستمهای اطلاعاتی مختصر، اما مرتبط برای اهداف کنترلی کمک میکند [ترجمه ترگمان]این ویژگی همچنین به ساخت مقرون به صرفه، اما مرتبط، سیستم های اطلاعاتی برای اهداف کنترل کمک می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The parsimonious contents of this envelope were very different from the first.
[ترجمه گوگل]محتویات مقرون به صرفه این پاکت با اولی بسیار متفاوت بود [ترجمه ترگمان]محتویات parsimonious این پاکت از ابتدا بسیار متفاوت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. All this, together with a parsimonious outlook on life, brought him great wealth.
[ترجمه گوگل]همه اینها همراه با نگرش خردمندانه به زندگی، ثروت زیادی برای او به ارمغان آورد [ترجمه ترگمان]همه این ها که در زندگی محتاطانه زندگی می کرد ثروت زیادی به دست آورده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. FIG. 2 A most parsimonious phylogenetic tree of parthenogenesis and cytoplasmic incompatibility microorganisms based on 16S rDNA sequences.
[ترجمه گوگل]شکل 2 پرشورترین درخت فیلوژنتیک پارتنوژنز و میکروارگانیسمهای ناسازگاری سیتوپلاسمی بر اساس توالیهای 16S rDNA [ترجمه ترگمان]شکل [ ۲ ] most درخت فیلوژنتیک parthenogenesis و میکرو ارگانیسم های ناسازگاری پری دار براساس توالی ۱۶ S rDNA [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The Governors were not simply parsimonious: in truth they continued to be deeply concerned about the financial state of the School.
[ترجمه گوگل]فرمانداران صرفاً اهل صرفه جویی نبودند: در حقیقت آنها همچنان عمیقاً نگران وضعیت مالی مدرسه بودند [ترجمه ترگمان]فرمانداران به سادگی parsimonious نبودند: در حقیقت آن ها به شدت نگران وضعیت مالی مدرسه بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. German visitors are more parsimonious - their stays in London cost on average £77 a night.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان آلمانی صرفه جویی بیشتری دارند - اقامت آنها در لندن به طور متوسط شبی 77 پوند هزینه دارد [ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان آلمانی parsimonious هستند - اقامت آن ها در لندن به طور متوسط ۷۷ پوند در شب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Many scrollbars are quite parsimonious in doling out information to users.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اسکرولبارها در ارائه اطلاعات به کاربران کاملاً مقرون به صرفه هستند [ترجمه ترگمان]بسیاری از scrollbars در تقسیم اطلاعات به کاربران بسیار خست به خرج می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. At home he was churlish, parsimonious and cruel to his daughter.
[ترجمه گوگل]در خانه او نسبت به دخترش سخت گیر، پرهیزکار و ظالم بود [ترجمه ترگمان]در خانه به او کینه و مهربانی داشت و به دخترش ظلم کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It is parsimonious representation of a possibly complex thing.
[ترجمه گوگل]این نمایش ساده ای از یک چیز احتمالاً پیچیده است [ترجمه ترگمان]این نمایش parsimonious از یک چیز پیچیده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. His parsimonious nature did not permit him to enjoy any luxuries.
[ترجمه گوگل]ذات پرهیزگار او به او اجازه نمی داد از هیچ تجملاتی لذت ببرد [ترجمه ترگمان]طبیعت parsimonious به او اجازه نمی داد که از تجملات برخوردار باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• stingy, miserly; frugal, economical someone who is parsimonious is very unwilling to spend money; a formal word, used showing disapproval.
پیشنهاد کاربران
💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند: 🔘 Miserly 🔘 Ungenerous 🔘 Close - fisted 🔘 Penny - pinching 🔘 Cheese - paring 🔘 Parsimonious ✅ Definition: 👉 Not willing to spend money or give much to others.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Excessively frugal 💰✋️ 🔍 مترادف: Stingy ✅ مثال: His parsimonious nature led him to avoid spending money, even on essential items.
parsimonious = niggardly = mean = miserly = inadequate