parotid

/pəˈrɑːtɪd//pəˈrɒtɪd/

معنی: غده بناگوشی، وابسته بغده بزاق زیر گوش
معانی دیگر: (کالبد شناسی)، بناگوشی، وابسته به هریک از دوغده ی بزاقی (که در جلو گوش قرار دارند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to either of a pair of the larger salivary glands found beneath and to the front of the ear.
اسم ( noun )
• : تعریف: a parotid salivary gland.

جمله های نمونه

1. Methods Using high-frequency sonography, the ultrasonic characteristics of salivary glands (parotid and submaxillary) in 15 Sjgren's syndrome patients were observed and summarized.
[ترجمه گوگل]روش‌ها با استفاده از سونوگرافی با فرکانس بالا، ویژگی‌های اولتراسونیک غدد بزاقی (پاروتید و زیر ماگزیلاری) در 15 بیمار مبتلا به سندرم Sjgren مشاهده و خلاصه شد
[ترجمه ترگمان]روش ها با استفاده از sonography فرکانس بالا، خصوصیات اولتراسونیک غدد salivary (parotid و submaxillary)در ۱۵ بیمار سندرم Sjgren مشاهده و خلاصه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Objective To investigate the morphology of normal parotid gland of the miniature pig ( mining ).
[ترجمه گوگل]هدف بررسی مورفولوژی غده پاروتید طبیعی خوک مینیاتوری (ماینینگ)
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد مورفولوژی of نرمال parotid از خوک مینیاتوری (استخراج معدن)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Objective To study the clinical value of parotid gland hemangioma operation in infant.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ارزش بالینی عمل همانژیوم غده پاروتید در نوزاد
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ارزش بالینی عملیات غده parotid در نوزاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Infected mandibular, parotid and anterior cervical nodes usually cause subcutaneous induration and surface bulging.
[ترجمه گوگل]گره های عفونی فک پایین، پاروتید و قدامی دهانه رحم معمولاً باعث سفت شدن زیر جلدی و برآمدگی سطح می شوند
[ترجمه ترگمان]Infected مبتلا به mandibular، parotid و گردن رحم جلویی معمولا باعث عفونت زیرجلدی و برآمده شدن سطح می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Parotid enlargement has previously been described in patients receiving clozapine.
[ترجمه گوگل]بزرگ شدن پاروتید قبلاً در بیمارانی که کلوزاپین دریافت می کردند، شرح داده شده بود
[ترجمه ترگمان]توسعه parotid قبلا در بیمارانی که clozapine دریافت کرده اند توصیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Other causes of parotid swelling are suppurative parotitis.
[ترجمه گوگل]سایر علل تورم پاروتید پاروتیت چرکی است
[ترجمه ترگمان]علل دیگر تورم parotid عبارتند از: suppurative parotitis
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Result:Sialolithiasis of an accessory parotid gland is a rare disease with various clinic symptoms that is differed from the typical symptoms of sialolithiasis.
[ترجمه گوگل]نتیجه: سیالولیتیازیس غده پاروتید جانبی یک بیماری نادر با علائم بالینی مختلف است که با علائم معمولی سیالولیتیازیس متفاوت است
[ترجمه ترگمان]نتیجه: Sialolithiasis یک غده محافظ جانبی یک بیماری نادر با علائم بالینی مختلف است که با نشانه های معمول sialolithiasis متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For parotid pain, aspirin or codeine is quite effective.
[ترجمه گوگل]برای درد پاروتید، آسپرین یا کدئین کاملاً مؤثر است
[ترجمه ترگمان]برای درد parotid، آسپرین یا کدئین کاملا موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To investigate the value of parotid sialography in the diagnosis of parotid diseases.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی ارزش سیالوگرافی پاروتید در تشخیص بیماری های پاروتید
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق درباره ارزش of sialography در تشخیص بیماری های parotid
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Facial nerve was divided into three segments (parotid gland, masseter and cheek)after leaving skull from stylomastoid foramen.
[ترجمه گوگل]عصب صورت پس از خروج از جمجمه از سوراخ استیلوماستوئید به سه بخش (غده پاروتید، ماستر و گونه) تقسیم شد
[ترجمه ترگمان]عصب صورت به سه بخش (غده parotid، masseter و گونه)پس از ترک جمجمه از مجرای stylomastoid تقسیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The histopathological types of the cysts of parotid gland were classified according to their histopathological features.
[ترجمه گوگل]انواع هیستوپاتولوژیک کیست های غده پاروتید بر اساس ویژگی های هیستوپاتولوژیکی آنها طبقه بندی شدند
[ترجمه ترگمان]انواع histopathological of of با توجه به ویژگی های histopathological طبقه بندی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective: To detect the diagnosis effect on computed tomography ( CT ) of parotid masses.
[ترجمه گوگل]هدف: شناسایی اثر تشخیصی بر روی توموگرافی کامپیوتری (CT) توده های پاروتید
[ترجمه ترگمان]هدف: تشخیص اثر تشخیصی بر روی پرتونگاری محاسبه شده (CT)توده های parotid
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As for non- sialolith (including proliferation and mucus plug) cases in parotid gland, 36 cases were treated effectively by lavage and dilation under sialendoscopy, successful rate is 8 5%.
[ترجمه گوگل]در مورد موارد غیر سیالولیت (شامل تکثیر و پلاگ موکوس) در غده پاروتید، 36 مورد به طور موثر با لاواژ و اتساع تحت سیالندوسکوپی درمان شدند که میزان موفقیت 8 5 درصد است
[ترجمه ترگمان]همانطور که برای موارد غیر - (شامل تکثیر و خلط خلط)در غده parotid، ۳۶ مورد به طور موثر توسط lavage و dilation تحت sialendoscopy تحت درمان قرار گرفتند، نرخ موفقیت ۸ % است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Axial T 1 - weighted MRI demonstrates a low - signal - intensity mass in the left parotid gland.
[ترجمه گوگل]Axial T 1 - MRI وزنی یک توده با شدت سیگنال کم را در غده پاروتید چپ نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]MRI نشان می دهد که یک توده شدت سیگنال کم در غده parotid چپ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غده بناگوشی (اسم)
parotid

وابسته به غده بزاق زیر گوش (صفت)
parotid

انگلیسی به انگلیسی

• protrusion beside the ear
of the salivary glands located near the ear

پیشنهاد کاربران

اعضای داخلی بدن انسان:
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
...
[مشاهده متن کامل]

gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس

بپرس