parochial

/pəˈroʊkɪəl//pəˈrəʊkɪəl/

معنی: محدود، بخشی، کوته نظر، بلوکی، ناحیه ای
معانی دیگر: وابسته به یا واقع در بخش کلیسایی (رجوع شود به: parish)، (محدود به محل یا محله ی کوچک و محدود) محلی، کوته فکرانه، کوته بینانه، کوته اندیش، امل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: parochially (adv.)
(1) تعریف: of or concerning a church parish.

- parochial finances
[ترجمه گوگل] امور مالی منطقه ای
[ترجمه ترگمان] وضع مالی محدود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a parochial school
[ترجمه Dawn] مدرسه مذهبی یا دینی
|
[ترجمه گوگل] یک مدرسه محلی
[ترجمه ترگمان] یک مدرسه خصوصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: narrow or limited in scope or viewpoint; provincial.
متضاد: catholic, universal

- Returning home from university, she found that she no longer shared her parents' parochial views of what it meant to lead a good life.
[ترجمه فرشاد رحیمی] پس از بازگشت از دانشگاه به خانه او دریافت که دیگر دیدگاه محدود والدینش را در خصوص روش زندگی خوب دنبال نمی کند.
|
[ترجمه گوگل] پس از بازگشت از دانشگاه به خانه، متوجه شد که دیگر با نظرات والدینش درباره معنای داشتن یک زندگی خوب شریک نیست
[ترجمه ترگمان] وی پس از بازگشت از دانشگاه، دریافت که دیگر پدر و مادر خود را در مورد آنچه که می خواهد زندگی خوب را رهبری کند، به اشتراک نمی گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a parochial church
کلیسای محل

2. a parochial view of the world
بینش کوته فکرانه ای درباره ی جهان

3. He is rather too parochial in his outlook.
[ترجمه گوگل]او در نگرش خود بیش از حد متعصب است
[ترجمه ترگمان]نسبت به دیدگاه خود بیش از اندازه محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Local newspapers tend to be very parochial.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌های محلی تمایل دارند بسیار کم‌نظیر باشند
[ترجمه ترگمان]روزنامه های محلی بسیار محدود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Officials tend to tilt toward secrecy from a parochial view of their responsibilities.
[ترجمه گوگل]مقامات تمایل دارند از دیدگاهی جزئی نسبت به مسئولیت های خود به سمت رازداری متمایل شوند
[ترجمه ترگمان]مقامات تمایل دارند که از دیدگاه خاص خود نسبت به مسئولیت های خود به حریم خصوصی متمایل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They need to be better informed and less parochial in their thinking.
[ترجمه گوگل]آن‌ها باید آگاه‌تر باشند و در تفکرشان کمتر متمسک باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید در تفکر خود بهتر و محدود باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nevertheless, these affective and evaluative parochial and subject patterns have cognitive consequences.
[ترجمه گوگل]با این وجود، این الگوهای عاطفی و ارزشی بخش و موضوعی پیامدهای شناختی دارند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، این الگوهای احساسی و ارزیابی و الگوهای موضوعی دارای پیامدهای شناختی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Professionals and Amateurs About one-fifth of parochial directors of music earn their livelihood through music.
[ترجمه گوگل]حرفه ای ها و آماتورها حدود یک پنجم از مدیران محلی موسیقی امرار معاش خود را از طریق موسیقی به دست می آورند
[ترجمه ترگمان]متخصصان و Amateurs حدود یک پنجم کارگردانان محلی موسیقی امرار معاش خود را از طریق موسیقی به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These orientations may combine with subject and parochial orientations, or they may conflict.
[ترجمه گوگل]این جهت گیری ها ممکن است با جهت گیری های موضوعی و محلی ترکیب شوند، یا ممکن است در تضاد باشند
[ترجمه ترگمان]این جهت گیری ها ممکن است با جهت گیری های موضوعی و منطقه ای ترکیب شوند، و یا ممکن است تعارض داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A parochial orientation also implies the comparative absence of expectations of change initiated by the political system.
[ترجمه گوگل]جهت گیری محلی همچنین دلالت بر فقدان نسبی انتظارات از تغییر است که توسط نظام سیاسی آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]جهت گیری انگیزشی نیز نشان دهنده فقدان نسبی انتظارات از تغییرات ایجاد شده توسط سیستم سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The parochial expects nothing from the political system.
[ترجمه گوگل]مردمان محلی از نظام سیاسی هیچ انتظاری ندارند
[ترجمه ترگمان]محله چیزی از نظام سیاسی انتظار ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The parochial is concerned exclusively with individual problems arising in the ward he or she represents.
[ترجمه گوگل]پارچی منحصراً به مشکلات فردی که در بخشی که نمایندگی آن را بر عهده دارد می پردازد
[ترجمه ترگمان]ساختار به طور انحصاری با مشکلات فردی که در بخش مربوط به او ایجاد می شود، مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And many parochial clergy react by resenting and despising the chapter.
[ترجمه گوگل]و بسیاری از روحانیون محلی با کینه و تحقیر باب واکنش نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]و بسیاری از روحانیون محلی از این که این فصل را تحقیر می کنند و تحقیر می کنند، واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But that betrays a terribly parochial notion of what giant planets are like.
[ترجمه گوگل]اما این نشان می دهد که تصور وحشتناکی از این که سیارات غول پیکر چگونه هستند
[ترجمه ترگمان]اما این نشان می دهد که نسبت به اینکه سیارات بزرگ چه شکلی هستند عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محدود (صفت)
definite, adjacent, adjoining, moderate, limited, finite, confined, narrow, bounded, defined, terminate, determinate, limitary, parochial, straightlaced, straitlaced

بخشی (صفت)
partial, parochial, sectorial, sectional, regional

کوته نظر (صفت)
hidebound, smug, low-minded, myopic, parochial, shortsighted, small-minded

بلوکی (صفت)
parochial

ناحیه ای (صفت)
zonal, zonary, parochial, zonular

انگلیسی به انگلیسی

• of a parish, of a religious congregation; narrow-minded; provincial, of a limited scope
someone who is parochial is too concerned with their own local affairs and interests; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : parochialism
✅️ صفت ( adjective ) : parochial
✅️ قید ( adverb ) : parochially

بپرس