معنی: اطاق پذیرایی، اطاق نشیمنمعانی دیگر: مغازه (یا رستوران و غیره که مثل اتاق منزل تزیین شده است) (انگلیس: parlour)، (در اصل) اتاق مهمانی، اتاق پذیرایی، (قدیمی) اتاق نشیمن، (در هتل و مهمانسرا و غیره) اتاق مذاکره (اتاق کوچکی در کنار سرسرای بزرگ)، اتاق ملاقات های خصوصی، parlour اطاق نشیمن
• (1)تعریف: a room in a house, hotel, restaurant, or the like for conversation or entertaining guests.
• (2)تعریف: a room or establishment devoted to a particular activity or business.
- a beauty parlor
[ترجمه گوگل] یک سالن زیبایی [ترجمه ترگمان] یک اتاق پذیرایی زیبا، [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a billiards parlor
[ترجمه گوگل] یک سالن بیلیارد [ترجمه ترگمان] یک اتاق بیلیارد بیلیارد، [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a beauty parlor
آرایشگاه (زنانه)
2. a funeral parlor
موسسه ی کفن و دفن
3. an ice-cream parlor
فروشگاه بستنی
4. She showed me into the parlor.
[ترجمه مینا] او مرا به اتاق نشیمن راهنمایی کرد
|
[ترجمه گوگل]او مرا به سالن نشان داد [ترجمه ترگمان]او مرا به اتاق نشیمن راهنمایی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She had a facial at the beauty parlor.
[ترجمه گوگل]او در سالن زیبایی آرایش صورت داشت [ترجمه ترگمان] اون یه چهره توی سالن زیبایی داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Leroy stole up the hall to the parlor.
[ترجمه گوگل]لروی سالن را به سمت سالن دزدید [ترجمه ترگمان]لیروی \"هال رو به اتاق نشیمن دزدید\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He was converting his storefront to an espresso parlor.
[ترجمه گوگل]داشت ویترین مغازه اش را به یک اسپرسوفروشی تبدیل می کرد [ترجمه ترگمان] جلوی یه مغازه \"اسپرسو\" رو تبدیل می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She took him to a pachinko parlor, a long narrow room full of people pressed against upright machines.
[ترجمه گوگل]او را به یک سالن پاچینکو برد، یک اتاق دراز باریک پر از مردمی که به دستگاههای ایستاده فشار میآورند [ترجمه ترگمان]او را به اتاق پذیرایی pachinko برد، اتاقی تنگ و تنگ و پر از مردمی که در مقابل ماشین های شق ورق نشسته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Putting a bullet through a million close-printed names-a parlor game.
[ترجمه گوگل]قرار دادن یک گلوله در میان میلیونها نام با چاپ نزدیک - یک بازی سالنی [ترجمه ترگمان]گذاشتن یه گلوله از یه میلیون ها اسم جعلی - یه بازی parlor - [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Downstairs, I hid behind the parlor curtain and watched the street.
[ترجمه گوگل]در طبقه پایین، پشت پرده سالن پنهان شدم و خیابان را تماشا کردم [ترجمه ترگمان]در طبقه پایین، پشت پرده اتاق نشیمن پنهان شدم و خیابان را تماشا کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. To the right was a parlor with more rosewood paneling.
[ترجمه گوگل]در سمت راست، یک سالن با پانل های چوبی بیشتر بود [ترجمه ترگمان]در سمت راست، یک اتاق پذیرایی با قاب چوب صندل سرخ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He went into the parlor while I watched from my post behind the kitchen door.
[ترجمه گوگل]او به داخل سالن رفت در حالی که من از پستم پشت در آشپزخانه نگاه می کردم [ترجمه ترگمان]او به اتاق پذیرایی رفت و من از پشت در آشپزخانه به پشت در آشپزخانه نگاه کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. That day, I took the cat into the parlor and lay down in the middle of the rug holding him.
[ترجمه گوگل]آن روز گربه را به داخل سالن بردم و وسط فرش دراز کشیدم و او را در آغوش گرفتم [ترجمه ترگمان]ان روز گربه را به اتاق نشیمن بردم و وسط قالیچه دراز کشیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He led me into his parlor, a clutter of mildewed books, yellowed newspapers and battered filing cabinets.
[ترجمه گوگل]او مرا به داخل سالنش، انبوهی از کتابهای کپکزده، روزنامههای زرد شده و کابینتهای بایگانی ضربه خورده هدایت کرد [ترجمه ترگمان]او مرا به اتاق نشیمن خودش برد، یک مشت کتاب های کپک زده، روزنامه های زرد زرد و قفسه های بایگانی بایگانی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
اطاق پذیرایی (اسم)
drawing room, parlor, parlour
اطاق نشیمن (اسم)
parlor, parlour
انگلیسی به انگلیسی
• sitting room, living room; guest room; lounge, salon
پیشنهاد کاربران
بریتیشِ این کلمه میشه parlour
parlor مترادف living room و sitting room است.
تالار، سالن
:SYN Sitting room اتاق پذیرایی - اتاق نشیمن . . . ?A: Have you got a piano B: A piano? Mm - hm. Yes, there's one in ⭐the parlor ?A: Would you sing for me B: You wouldn't want to hear me sing . . . Citizen Kane 1941🎥
فروشگاه یا مغازه ( منحصر به فروش یک محصول ) Ice cream parlor