parley

/ˈpɑːrli//ˈpɑːli/

معنی: گفتگو، مذاکره، مذاکره درباره صلح موقت، گفتگوی دو نفری، مذاکره کردن، گفتگو کردن
معانی دیگر: (به ویژه با دشمن) مذاکره کردن، گردهمایی داشتن، (به ویژه با خصم یا برای حل اختلاف) مذاکره، مکالمه کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a discussion, esp. between opponents or enemies, as to establish terms of truce.
مترادف: negotiation
مشابه: colloquy, dialogue, discussion, palaver, powwow, summit, talk

- The general called for a parley to discuss a truce.
[ترجمه گوگل] ژنرال خواستار جلسه ای برای بحث درباره آتش بس شد
[ترجمه ترگمان] ژنرال برای گفتگو با متارکه جنگ گفتگو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: parleys, parleying, parleyed
• : تعریف: to engage in a discussion with an opponent or enemy, as to arrange a truce.
مترادف: negotiate
مشابه: confer, deliberate, palaver, talk, talk turkey

- The leaders parleyed but neither were satisfied with the other's terms.
[ترجمه گوگل] رهبران با هم صحبت کردند اما هیچ یک از شرایط دیگری راضی نبودند
[ترجمه ترگمان] رهبران مذاکره می کردند، ولی از عبارات دیگر راضی نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to build on or take advantage of (something) so that it becomes something greater or yields a desired object.

- He parleyed his good looks and charm into a successful career as an actor.
[ترجمه گوگل] او ظاهر زیبا و جذابیت خود را در یک حرفه موفق به عنوان بازیگر مطرح کرد
[ترجمه ترگمان] او ظاهر خوب و جذابیت خود را به عنوان یک بازیگر حرفه ای با هم مقایسه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She parleyed her idea into a national chain of salons.
[ترجمه گوگل] او ایده خود را در یک زنجیره ملی از سالن ها مطرح کرد
[ترجمه ترگمان] با خیال خود درباره یک زنجیر ملی گفتگو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the government was forced to parley with the rebels
دولت مجبور شد با شورشیان مذاکره کند.

2. the russian general refused to parley with captured german officers
ژنرال روسی مذاکره با افسران اسیر آلمانی را رد کرد.

3. We must send our most trusted officer to parley with their leaders for an exchange of prisoners.
[ترجمه گوگل]ما باید مورد اعتمادترین افسر خود را بفرستیم تا با رهبران آنها برای تبادل زندانیان گفتگو کند
[ترجمه ترگمان]ما باید most افسر مورد اعتماد خود را بفرستیم تا با رهبران خود برای مبادله اسرا صحبت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The governor was forced to parley with the rebels.
[ترجمه گوگل]فرماندار مجبور شد با شورشیان گفتگو کند
[ترجمه ترگمان]حاکم مجبور شد با شورشیان صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The government is ready to hold a parley at any moment.
[ترجمه گوگل]دولت هر لحظه آماده برگزاری مذاکرات است
[ترجمه ترگمان]دولت حاضر است هر لحظه یک parley بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When parley failed, he met aggression with his own fury.
[ترجمه گوگل]وقتی گفتگو با شکست مواجه شد، او با خشم خود با پرخاشگری روبرو شد
[ترجمه ترگمان]پس از شکست، خشم خود را با خشم و غضب خود ملاقات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Neither party paused for breath or parley.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از طرفین برای نفس کشیدن یا گفتگو مکث نکردند
[ترجمه ترگمان]هیچ حزبی برای نفس کشیدن درنگ نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Texans rode big Kentucky horses, did not parley or give presents, wore home-spun clothes dyed butternut, and were trigger-happy.
[ترجمه گوگل]تگزاسی‌ها سوار بر اسب‌های کنتاکی بزرگ می‌شدند، با هم صحبت نمی‌کردند یا هدیه نمی‌دادند، لباس‌های خانگی به رنگ کره می‌پوشیدند و خوشحال بودند
[ترجمه ترگمان]هندوستان اسب های بزرگ کنتاکی داشتند، نه حرف می زدند و نه هدایایی می دادند، پیراهن های خانگی به رنگ کرم رنگ زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm sorry Mr. Parley is at meeting now.
[ترجمه گوگل]متاسفم که آقای پارلی در حال حاضر در جلسه است
[ترجمه ترگمان]متاسفم که آقای پا پا در حال ملاقات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then he began to parley with me.
[ترجمه گوگل]سپس او شروع به صحبت با من کرد
[ترجمه ترگمان]بعد شروع به حرف زدن با من کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The general manager decided to hold a parley with the enemy.
[ترجمه گوگل]مدیر کل تصمیم گرفت با دشمن گفتگو کند
[ترجمه ترگمان]مدیر کل تصمیم گرفت که با دشمن صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mrs Parley said she left they were in a storm.
[ترجمه گوگل]خانم پارلی گفت که آنها در طوفان بودند
[ترجمه ترگمان]خانم پا رلی گفت که آن ها در یک توفان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'd like to speak to Mr. Parley.
[ترجمه گوگل]من می خواهم با آقای پارلی صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم با آقای پا رلی صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The garrison that sounds a parley is not far from being surrendered.
[ترجمه گوگل]پادگانی که به صدا در می آید تا تسلیم شدن فاصله زیادی ندارد
[ترجمه ترگمان]پادگان نظامی که به نظر می رسد parley به نظر می رسد، از تسلیم شدن فاصله چندانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The general held a parley with the enemy about exchanging prisoners.
[ترجمه گوگل]ژنرال در مورد تبادل اسرا با دشمن گفتگو کرد
[ترجمه ترگمان]ژنرال با دشمن درباره رد کردن زندانیان گفتگو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گفتگو (اسم)
talk, discussion, converse, parley, chit-chat, conversation, dialogue, dialog, conference, colloquy, parlance, tractate

مذاکره (اسم)
talk, consultation, debate, discussion, parley, conference, colloquy, negotiation, interview

مذاکره درباره صلح موقت (اسم)
parley

گفتگوی دو نفری (اسم)
parley

مذاکره کردن (فعل)
converse, negotiate, parley

گفتگو کردن (فعل)
speak, argue, discuss, communicate, negotiate, parley

انگلیسی به انگلیسی

• discussion, conference; negotiation between enemies
confer with one's adversaries, negotiate with one's enemies
parley or a parley is a discussion, especially between two people or groups that are opposed to each other but that want to come to an agreement; an old-fashioned word. count or uncount noun here but can also be used as a verb. e.g. whatever the reason, mathews refused to parley.

پیشنهاد کاربران

بپرس