parlay

/ˈpɑːrle//ˈpɑːle/

(از استعداد یا هرچیز موجود) حداکثر استفاده را کردن، با مهارت به کار بردن، (قمار) مبلغ اصلی بعلاوه ی مبالغ برده را یکجا شرط بندی کردن، شرط بندی یکجا، رست زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parlays, parlaying, parlayed
(1) تعریف: to bet (the winnings from a previous bet) on a race or other chance.

(2) تعریف: to maneuver or contrive to improve or increase (something).

- She parlayed the introduction into a dinner invitation.
[ترجمه گوگل] او مقدمه را در یک دعوتنامه شام ​​بیان کرد
[ترجمه ترگمان] از معرفی دعوت به شام دعوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a bet composed of winnings from one or more previous bets, or a series of such bets.

جمله های نمونه

1. She hopes to parlay her success as a model into an acting career.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که موفقیت خود را به عنوان یک مدل به حرفه بازیگری تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که موفقیت خود را به عنوان یک مدل در حرفه بازیگری به موفقیت برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Workers that have developed unique skills that they parlay into jobs or their own businesses have enjoyed more success.
[ترجمه گوگل]کارگرانی که مهارت‌های منحصربه‌فردی را ایجاد کرده‌اند که در مشاغل یا کسب‌وکار خود به کار می‌گیرند، از موفقیت بیشتری برخوردار بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]کارگرانی که مهارت های منحصر به فردی را توسعه داده اند که به مشاغل یا کسب و کاره ای خودشان تبدیل شده اند، از موفقیت بیشتری برخوردار بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Service for next generation network based on Parlay API ( application programming interface ) is studied.
[ترجمه گوگل]سرویس شبکه نسل بعدی مبتنی بر Parlay API (رابط برنامه نویسی کاربردی) مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]خدمات برای شبکه نسل بعدی براساس API parlay (رابط برنامه نویسی نرم افزار)مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You know, I may ultimately want to parlay into the action movie arena.
[ترجمه گوگل]می دانید، ممکن است در نهایت بخواهم وارد عرصه فیلم های اکشن شوم
[ترجمه ترگمان]می دانید، من در نهایت ممکن است بخواهم در عرصه فیلم اکشن شرکت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Old Parlay groaned, moved one arm impotently, and opened his eyes.
[ترجمه گوگل]پارلی پیر ناله کرد، یک دستش را با ناتوانی حرکت داد و چشمانش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]سرباز پیر نالید، یک بازو با ناتوانی حرکت کرد و چشمانش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Intelligent Value - Added Service Platform Based on Parlay.
[ترجمه گوگل]ارزش هوشمند - پلتفرم خدمات اضافه شده بر اساس Parlay
[ترجمه ترگمان]سکوی خدمات مبتنی بر ارزش افزوده براساس parlay
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Intelligent value-added service Platform Based on Parlay.
[ترجمه گوگل]پلتفرم سرویس ارزش افزوده هوشمند مبتنی بر Parlay
[ترجمه ترگمان]سکوی خدمات مبتنی بر ارزش افزوده مبتنی بر parlay
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is a moderate who won election and later was able to parlay that experience into national exposure as a Washington outsider.
[ترجمه گوگل]او یک میانه رو است که در انتخابات پیروز شد و بعداً توانست این تجربه را به عنوان یک خارجی واشنگتن در معرض دید ملی قرار دهد
[ترجمه ترگمان]او فردی متوسط است که برنده انتخابات شد و بعدها توانست تجربه خود را در معرض قرار گرفتن در معرض قرار گرفتن در سطح ملی به عنوان یک غریبه در واشنگتن بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In many states, liberalized workers' compensation programs have permitted unscrupulous employees to parlay minor ailments into early retirements.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از ایالت‌ها، برنامه‌های آزادسازی غرامت کارگران به کارمندان بی‌وجدان اجازه داده است تا بیماری‌های جزئی را به بازنشستگی زودهنگام منتقل کنند
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از کشورها، برنامه های پاداش کارگران آزاد به کارمندان بی شرمانه اجازه می دهد تا بیماری های خفیف را در دوران بازنشستگی زودهنگام به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Y Combinator commits to two rounds of funding and dispenses less than $20,000 (expense money, really) to coders so they can work, work, work on a prototype to parlay into more funding.
[ترجمه گوگل]Y Combinator متعهد به دو دور بودجه می شود و کمتر از 20000 دلار (در واقع پول خرج می کند) به برنامه نویسان می دهد تا بتوانند روی یک نمونه اولیه کار کنند، کار کنند و به سرمایه گذاری بیشتر کمک کنند
[ترجمه ترگمان]Y Combinator به دو دور بودجه متعهد می شود و کم تر از ۲۰،۰۰۰ دلار (پول هزینه، واقعا)به coders می دهد تا آن ها بتوانند کار کنند، کار کنند، بر روی یک نمونه اولیه کار کنند تا بودجه بیشتری کسب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Without these essential lessons, you remain and unable to parlay mistakes into valuable learning opportunities.
[ترجمه گوگل]بدون این درس‌های ضروری، شما باقی می‌مانید و نمی‌توانید اشتباهات را به فرصت‌های یادگیری ارزشمند تبدیل کنید
[ترجمه ترگمان]بدون این درس های ضروری، شما می مانید و نمی توانید اشتباه ات خود را به فرصت های یادگیری با ارزش تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A year ago, Diana Chen Ningning was seen as one of the rising stars among China's princeling entrepreneurs–the sons and daughters of government ministers who parlay family ties into business deals.
[ترجمه گوگل]یک سال پیش، دیانا چن نینگنینگ به عنوان یکی از ستاره های در حال ظهور در میان کارآفرینان شاهزاده چینی دیده می شد - پسران و دختران وزرای دولت که روابط خانوادگی را در معاملات تجاری به اشتراک می گذارند
[ترجمه ترگمان]یک سال پیش، دیانا چن Ningning به عنوان یکی از ستارگان در حال طلوع در میان کارآفرینان برتر چین دیده شد - پسران و دختران وزرای دولت که روابط خانوادگی را با معاملات تجاری تطبیق دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the last section, we composed an innovative real-world telematic application using some of the Parlay X Web services we introduced in the second section.
[ترجمه گوگل]در بخش آخر، با استفاده از برخی از سرویس‌های وب Parlay X که در بخش دوم معرفی کردیم، یک برنامه کاربردی تلماتیکی ابتکاری در دنیای واقعی ایجاد کردیم
[ترجمه ترگمان]در بخش آخر، یک کاربرد telematic دنیای واقعی را با استفاده از برخی از خدمات وب parlay X که در بخش دوم معرفی کردیم، تشکیل دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bet, wager
bet, wager; use, take advantage of

پیشنهاد کاربران

ترجمش به فارسی کمی سخت هست. میشه گفت:
۱. استفاده کردن از مهارتها، تجربیات و سرمایه کسی در جهت بهبود و افزایش آن مهارتها و. . . در مسیر موفقیت
۲. به نفع خود بهره برداری کردن
۳. چند برابر کردن
به نحو احسن استفاده کردن
مدخل های parlay into:
قمار کردن مجدد پولی که از از شرط بندی قبلی بدست آمده ( پشت سر هم قمار کردن )
۲ - شرایط موجود را به نفع خود بکار بردن
به نفع خود بهره برداری کردن
تبدیل به احسن کردن؟؟؟!!
To make good use of
...
[مشاهده متن کامل]

She has been able to parlay her terrible singing voice into some pretty lucrative gigs outside of the music industry

بپرس