parity

/ˈperəti//ˈpærɪti/

معنی: تساوی، تعادل، توازن، برابری، زوجیت، زوج بودن
معانی دیگر: هم ارزی، هم ترازی، هم ارجی، هم رتبگی، همانندی، تشابه، هم سنگی، همسانی، یکسانی، موازنه، (کامپیوتر) همسنگی، برابری نرخ مبادله ی ارزها، برابری ارزی، (ریاضی) دوتایگی، (فیزیک) همالی کوهه ها، تقارن امواج، کوهمالی، پارینه، (پزشکی - جنس ماده ای که یکبار یا بیشتر زاییده است) زاد آوردگی، زاد و ولد، جفتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: parities
(1) تعریف: equality in amount, status, strength, or the like.
مترادف: equality, equivalence, equivalency
متضاد: disparity
مشابه: balance, coequality, correspondence, equilibrium, equipoise, evenness, par, sameness, similitude

- The women did the same job as the men, but there was no parity with respect to pay.
[ترجمه رویا] زنان همان کار مردان را انجام دادند اما دستمزدشان با هم برابر نبود.
|
[ترجمه گوگل] زنان همان کار مردان را انجام می دادند، اما هیچ برابری در پرداخت وجود نداشت
[ترجمه ترگمان] زنان این کار را به عنوان مردان انجام می دادند، اما با احترامی که برای پرداخت پول وجود نداشت، وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: equivalence for practical purposes, as in the armed strength of two countries.
مترادف: balance, equivalence
مشابه: equilibrium

(3) تعریف: in the United States, a level of government support for farm prices that gives farmers purchasing power equivalent to that in a chosen base period.

(4) تعریف: of currency, equivalence in value as expressed in the currency of another country.

جمله های نمونه

1. parity checking
بررسی همسنگی (توازن)

2. parity must exist between authority and responsibility
باید میان اختیار و مسئولیت موازنه برقرار باشد.

3. everywhere, women are demanding parity with men
در همه جا زن ها خواهان برابری با مردها هستند.

4. we must try to achieve parity with our industrial competitors
باید سعی کنیم با رقبای صنعتی خود هم تراز شویم.

5. Women have yet to achieve wage or occupational parity in many fields.
[ترجمه گوگل]زنان هنوز در بسیاری از زمینه ها به دستمزد یا برابری شغلی دست نیافته اند
[ترجمه ترگمان]زنان هنوز به برابری یا برابری شغلی در بسیاری از زمینه ها دست پیدا نکرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Prison officers are demanding pay parity with the police force.
[ترجمه گوگل]ماموران زندان خواستار برابری دستمزد با نیروی پلیس هستند
[ترجمه ترگمان]ماموران زندان خواهان پرداخت برابری با نیروی پلیس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. British nurses would like to see pay parity with nurses in other major European countries.
[ترجمه گوگل]پرستاران بریتانیایی مایلند برابری دستمزد با پرستاران سایر کشورهای بزرگ اروپایی را ببینند
[ترجمه ترگمان]پرستاران بریتانیایی می خواهند برابری را با پرستاران در دیگر کشورهای بزرگ اروپایی ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Women workers are demanding parity with their male colleagues.
[ترجمه گوگل]کارگران زن خواستار برابری با همکاران مرد خود هستند
[ترجمه ترگمان]کارگران زن خواهان برابری با همکاران مرد خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two currencies have now reached parity.
[ترجمه گوگل]این دو ارز اکنون به برابری رسیده اند
[ترجمه ترگمان]دو ارز اکنون به برابری رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Employers say wage parity must be linked to productivity and economic growth.
[ترجمه گوگل]کارفرمایان می گویند که برابری دستمزدها باید با بهره وری و رشد اقتصادی مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان می گویند که برابری دست مزد باید به بهره وری و رشد اقتصادی مرتبط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dogma of parity ruled out devaluation to boost exports.
[ترجمه گوگل]دگم برابری کاهش ارزش برای تقویت صادرات را رد کرد
[ترجمه ترگمان]اصل برابری پول، کاهش ارزش صادرات را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Edinburgh has yet to achieve parity core-funding with the younger London Film Festival.
[ترجمه گوگل]ادینبورگ هنوز نتوانسته است با جشنواره فیلم لندن جوان‌تر به بودجه اصلی برابری دست یابد
[ترجمه ترگمان]ادینبورگ هنوز به تامین بودجه اصلی بودجه با جشنواره فیلم برتر لندن دست نیافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kelly said the caucus is also seeking medical parity between men and women.
[ترجمه گوگل]کلی گفت که گروه همچنین به دنبال برابری پزشکی بین مردان و زنان است
[ترجمه ترگمان]کلی گفت که این انجمن همچنین به دنبال برابری پزشکی بین زنان و مردان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is an effectively full parity between the purposes of cultural production and this more general social and cultural reproduction.
[ترجمه گوگل]بین اهداف تولید فرهنگی و این بازتولید اجتماعی و فرهنگی عمومی تر، به طور مؤثر برابری کامل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک برابری کاملا کامل بین اهداف تولید فرهنگی و این تولید مثل general اجتماعی و فرهنگی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These results suggest that smoking and parity are important risk factors for the development of symptomatic gall bladder disease in women.
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان می دهد که سیگار کشیدن و برابری عوامل خطر مهمی برای ایجاد بیماری علامت دار کیسه صفرا در زنان هستند
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان می دهند که سیگار کشیدن و برابری عوامل خطر مهمی برای رشد بیماری مزمن مثانه در زنان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تساوی (اسم)
analogy, equality, parity, equalization, coequality, par

تعادل (اسم)
balance, parity, par, equilibrium, equivalence, equivalency, equipoise, stasis

توازن (اسم)
harmony, balance, parity, poise, equipoise

برابری (اسم)
comparison, conformation, equality, parity, equalization, par, tie, homology, equation, parallelism, oneness

زوجیت (اسم)
parity

زوج بودن (اسم)
parity

تخصصی

[شیمی] زوجیت
[کامپیوتر] بیت توازن - توازن، تعادل ویژگیهای که فرد یا زوج بودن یک عدد را بیان می کند . غالباً وقتی دسته ایی از بیت ها ( 1ها و 0 ها) در حال انتقال یا ذخیره هستند . یک بیت اضافه می شود . به طوری که تعداد کل 1ها همیشه فرد می شود . ( یا همیشه زوج می شود ) به این عمل توازن داده می گویند . بیتی که غلط ارسال شده، موجب این توازن می شود و تشخیص خطا را ممکن می کند. اگر دو بیت نادرست باشند . ( یا تعداد بیت های نادرست زوج باشد . ) تعادل ( توازن ) بدون تغییر می ماند . از این رو، اگر خطاها زیاد باشد . برخی از آنها تشخیص داده شده و گیرنده ی اطلاعات، چندین هشدار خطا دریافت می کند . اگر یک ترمینال کامپیوتری را تنظیم می کنید و نمی دانید که توازن و پارامترهای آن را چگونه تعریف نمایید به روش زیر عمل کنید . baud rate : 2400 , 9600 parity none data bits 8 stop bits 1 duplex full اطلاعات فوق، عمدتاً به صورت 1 و 8 و n 2400 بیان می شند و گاهی نیز از توازن زوج با 7 بیت داده استفاده می کنند و ترمینالی را که نادرست، تنظیم شده باشد . غالباً می توان تشخیص دادو زیرا حدود نیمی از کاراکترهای آنان نادرست اند در حالی که بقیه به طور عادی دریافت شده اند . حافظه ی کامپیوترهای سازگار با IBM PC از نظر توازن کنترل شده است و بیت های نادرست ضبط شده را تشخیص می دهد . وقتی یک تراشه ی حافظه از نظر آزمون توازن اشکال دارد. پیام parity error ظاهر می شود .
[برق و الکترونیک] پریتی روش آشکارسازی خطا که در مزاحل ورودی / خروجی ( I/O)، جایی که نویز می تواند در داده ها خطا ایجاد کند، به کار می رود. پریتی با شمارش تعداد یک ها در لغت داده معین می شود . پریتی فرد، بیت پریتی را طوری تعیین می کند که تعداد کل یکهای ارسال شده فرد باشد . پریتی زوج، بیت پریتی را طوری تعیین می کند که تعداد یکها زوج باشد.
[بهداشت] مرتبه زایمان
[ریاضیات] دوتایگی، زوجیت، هم نوع، هم خوانی، توازن، تساوی، تشابه، زوج بودن

انگلیسی به انگلیسی

• equality; extra bit added to bytes of computer data and are used to detect transmission errors (computers)
if there is parity between two things, they have equal power, status, or value; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The state of being equal, especially in status or pay ⚖️
🔍 مترادف: Equality, equivalence
✅ مثال: The organization aims to achieve pay parity between male and female employees
۱. برابری. تساوی. هم ارزی. یکسانی. یکنواختی ۲. دستمزد مساوی. حقوق مساوی ۳. ( ارز ) برابری نرخ مبادله
مثال:
parity between supply and demand
برابری بین عرضه و تقاضا
( اسم ) : 1. برابری : تساوی مقام یا موقعیت به ویژه از نظر حقوق یا رتبه 2. زایمندی: تعداد فرزندانی که زن به دنیا آورده است.
در متون فلسفی:
- برابری
- برابریِ معرفتی
دامپزشکی و علوم دامی
شکم زایش
parity ( علوم سلامت )
واژه مصوب: زایمندی
تعریف: تعداد زایمان های منجر به تولد نوزاد بالای بیست هفته اعم از زنده یا مرده
در اصطلاح پزشکی به معنی زایمان است و شامل سه زیر گروه nulliparity, primiparity & multiparity تقسیم می شود که به ترتیب به معنی بیش از یک بار زایمان، زایمان نخست یا یک زایمان وفردی بدون سابقه زایمان است.
همگونی

بپرس