parishioner

/pəˈrɪʃənər//pəˈrɪʃənə/

معنی: اهل بخش
معانی دیگر: عضو کلیسای محل، اهل محل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a member of a church parish.

جمله های نمونه

1. Yet, who else but a parishioner would know about the closet, and know that the door was scarcely ever opened.
[ترجمه گوگل]با این حال، چه کسی جز یک اهل محله از کمد لباس خبر داشته باشد و بداند که در به ندرت باز شده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، کسی جز یکی از اعضای کلیسا در مورد کمد خبر نداشت و می دانست که در هیچ وقت باز نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mike Maxwell, a parishioner of St Teresa's, Blacon, works as a volunteer at the night shelter.
[ترجمه گوگل]مایک ماکسول، یکی از اعضای کلیسای سنت ترزا، بلکون، به عنوان یک داوطلب در پناهگاه شبانه کار می کند
[ترجمه ترگمان]مایک ماکسول، یکی از اعضای کلیسای سنت ترزا، Blacon، در پناه گاه شبانه به عنوان داوطلب کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. McCarthy, then a parishioner at Holy Trinity, was well-known for his liberal and pacifistic views.
[ترجمه گوگل]مک کارتی، که در آن زمان یکی از اعضای کلیسای تثلیث مقدس بود، به خاطر دیدگاه های آزادی خواهانه و صلح طلبانه اش مشهور بود
[ترجمه ترگمان]مک کارتی، که در آن زمان یکی از اعضای کلیسای at مقدس بود، به خاطر دیدگاه های لیبرال و pacifistic معروف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In accordance with the Archdiocesan guidelines, a parishioner wishing to offer an announced Mass intention will have to contribute $20.
[ترجمه گوگل]مطابق با دستورالعمل های اسقف نشینی، یکی از اعضای محله ای که مایل به ارائه یک قصد توده ای اعلام شده است، باید 20 دلار کمک کند
[ترجمه ترگمان]مطابق با دستورالعمل Archdiocesan، یکی از اعضای کلیسا که مایل به ارائه یک مراسم نماز جمعه است، باید ۲۰ دلار کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Another solid parishioner presses his card into his hand, murmuring that he hopes to be of service to him in the future: he is an undertaker.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از اهالی محله کارت خود را در دستش فشار می دهد و زمزمه می کند که امیدوار است در آینده به او خدمت کند: او یک متعهد است
[ترجمه ترگمان]یکی از اعضای کلیسا کارت او را به دستش فشار می دهد و زمزمه می کند که می خواهد در آینده به او خدمت کند: تابوت ساز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This parishioner, if it was a parishioner, sounded desperate; but who would disturb the sanctity of the Cathedral of Light at this late an hour?
[ترجمه گوگل]این اهل محله، اگر اهل محله بود، نومید به نظر می رسید اما چه کسی حرمت کلیسای جامع نور را در این اواخر یک ساعت برهم خواهد زد؟
[ترجمه ترگمان]این کلیسای، اگر عضو کلیسا بود، ناامید به نظر می رسید؛ اما کسی که دیر وقت دیر کلیسا را به کلیسا می رساند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A Xichong parishioner said she "felt very happy and touched to see the brothers and sisters from Nanchong, especially after they rode such a long distance to visit us. "
[ترجمه گوگل]یکی از اهالی شهر شیچونگ گفت: «از دیدن برادران و خواهران اهل نانچونگ بسیار خوشحال و متاثر شد، به خصوص پس از اینکه آنها مسافت طولانی را برای دیدار ما طی کردند »
[ترجمه ترگمان]یکی از اعضای کلیسای Xichong گفت: \" او بسیار خوشحال بود و به دیدن برادران و خواهران from، به ویژه پس از این که این مسافت طولانی را طی کردند تا به ما دیدار کنند، دست یافت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'll discover the parish of that parishioner.
[ترجمه گوگل]من محله آن اهل محله را کشف خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]کلیسای این کلیسا را کشف خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A Roman Catholic priest who sexually abused a vulnerable parishioner was ordered to pay £6000 damages to his victim.
[ترجمه گوگل]یک کشیش کاتولیک رومی که از یک شهروند آسیب پذیر سوء استفاده جنسی کرد، به قربانی خود 6000 پوند غرامت پرداخت کرد
[ترجمه ترگمان]یک کشیش کاتولیک رومی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود، به او دستور داده شد تا ۶۰۰۰ پوند به قربانی خود بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Moral involvement designates a high intensity of positive involvement - the loyal party member or church parishioner, for example.
[ترجمه گوگل]درگیری اخلاقی شدت بالایی از درگیری مثبت را مشخص می کند - برای مثال عضو حزب وفادار یا عضو کلیسا
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، مشارکت اخلاقی، شدت بالای مشارکت مثبت را تعیین می کند - عضو حزب وفادار یا عضو کلیسا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On another some one told him that an irate parishioner had threatened to punch Ray in the nose.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر به او گفت که یکی از اعضای خشمگین ری را تهدید کرده است که با مشت به دماغ ری خواهد زد
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر به او گفت که یکی از اعضای کلیسای خشمگین تهدید کرده بود که ری را با بینی مشت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He once led half the congregation through the streets of Georgetown to bring the Eucharist to a bedridden parishioner.
[ترجمه گوگل]او یک بار نیمی از جماعت را در خیابان‌های جورج تاون رهبری کرد تا مراسم عشای ربانی را برای یک اهل محله در بستر بیاورد
[ترجمه ترگمان]او یکبار نیمی از اعضای کلیسا را در خیابان های جورج تاون رهبری کرد تا آیین قربانی مقدس را به یکی از اعضای کلیسای بستری بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The work of this group is to decorate the church environment so that parishioner may perceive the above idea.
[ترجمه گوگل]کار این گروه تزیین محیط کلیسا است تا کلیسا ایده فوق را درک کنند
[ترجمه ترگمان]کار این گروه، تزیین کردن محیط کلیسا به گونه ای است که اعضای کلیسا ممکن است ایده فوق را درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of the couple planning to get married must be our registered parishioner who attends our church regularly.
[ترجمه گوگل]یکی از زوج هایی که قصد ازدواج دارند باید عضو محله ثبت نام شده ما باشد که به طور منظم در کلیسای ما شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]یکی از این زوج که قصد ازدواج دارند باید عضو کلیسای ثبت شده ما باشد که به طور مرتب در کلیسا شرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهل بخش (اسم)
parishioner

انگلیسی به انگلیسی

• member of a congregation
a clergyman's parishioners are the people in his parish.

پیشنهاد کاربران

بپرس