1. Those from the parietal lobe are associated with motor and sensory symptoms and disorders of the body image.
[ترجمه گوگل]آنهایی که از لوب جداری هستند با علائم حرکتی و حسی و اختلالات تصویر بدن همراه هستند
[ترجمه ترگمان]افراد بخش آهیانه ای با علایم و نشانه های حسی و اختلالات تصویر بدن در ارتباط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. However, part of Einstein's brain, the inferior parietal lobe, was clearly different.
[ترجمه گوگل]با این حال، بخشی از مغز انیشتین، لوب جداری تحتانی، به وضوح متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]با این حال بخشی از مغز انیشتین، بخش آهیانه ای پایینی، به وضوح متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Figure 1: CT scan demonstrates a right-sided parietal lobe intraaxial cystic structure with a central "dot" representing a scolex (arrow).
[ترجمه گوگل]شکل 1: سی تی اسکن ساختار کیستیک داخل محوری لوب جداری سمت راست را با یک "نقطه" مرکزی نشان دهنده یک اسکولکس (فلش) نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]شکل ۱: سی تی اسکن نشان می دهد که یک بخش آهیانه ای با یک راست شکل می گیرد و یک \"نقطه\" مرکزی را نشان می دهد که نشان دهنده یک scolex (فلش)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Senator Kennedy's tumor is in the left parietal lobe of the brain.
[ترجمه گوگل]تومور سناتور کندی در لوب جداری چپ مغز است
[ترجمه ترگمان]تومور سناتور کندی در نیم کره چپ مغز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The researchers found Einstein's parietal lobe was fifteen percent wider than those in the other people.
[ترجمه گوگل]محققان دریافتند که لوب جداری انیشتین پانزده درصد بیشتر از سایر افراد است
[ترجمه ترگمان]محققان دریافتند که بخش آهیانه ای Einstein ۱۵ درصد بیشتر از بقیه مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Specifically, we saw activation in the precuneus, a parietal lobe region very close to where the kinesthetic representation of the legs resides.
[ترجمه گوگل]به طور خاص، ما شاهد فعال شدن در پراکونئوس بودیم، یک ناحیه لوب جداری بسیار نزدیک به جایی که نمایش حرکتی پاها در آن قرار دارد
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، ما فعال سازی را در the، بخش بخش آهیانه ای بسیار نزدیک به جایی که نمایش kinesthetic پاها در آن ساکن است، دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Right parietal lobe (supramarginal gyrus ) was engaged only in the complex task might because this region were involved in visuospatial memory and processing.
[ترجمه گوگل]لوب آهیانه سمت راست (شکنج فوق حاشیه) تنها درگیر این کار پیچیده بود زیرا این ناحیه درگیر حافظه و پردازش فضایی دیداری بود
[ترجمه ترگمان]بخش آهیانه راست (gyrus supramarginal)تنها در این کار پیچیده دخیل بوده است، زیرا این منطقه در حافظه و پردازش فضای بصری دخیل بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Defects of body in ge may be more likely with a stroke centered in the lower portions of the parietal lobe.
[ترجمه گوگل]نقایص بدن در جنین ممکن است با سکته مغزی که در قسمتهای پایینی لوب جداری متمرکز است، بیشتر باشد
[ترجمه ترگمان]نقص های پیکر در جنسیت ممکن است بیشتر با یک ضربه در قسمت پایین بخش آهیانه ای قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And the motor strip is part of the frontal lobe, forming its rear border with the parietal lobe.
[ترجمه گوگل]و نوار موتور بخشی از لوب جلویی است و مرز عقبی آن را با لوب جداری تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]و نوار موتور بخشی از بخش جلویی مغز است و مرز پشت خود را با بخش آهیانه ای ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. One is the inferior temporal cortex and the other the inferior parietal lobe.
[ترجمه گوگل]یکی قشر تمپورال تحتانی و دیگری لوب جداری تحتانی است
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها قشر گیجگاهی میانی و دیگری بخش آهیانه ای پایینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This is implied by the dyspraxia that sometimes occurs in frontal or parietal lobe disease in the absence of paralysis.
[ترجمه گوگل]این به دلیل دیسپراکسی است که گاهی در بیماری لوب فرونتال یا جداری در غیاب فلج رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]این امر توسط the که گاهی در بیماری های بخش قدامی یا آهیانه ای رخ می دهد و در غیاب فلج رخ می دهد، به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Yet it has many reciprocal connections to the temporal lobe and the parietal lobe, big pipelines through the white matter.
[ترجمه گوگل]با این حال، اتصالات متقابل زیادی به لوب تمپورال و لوب جداری دارد، خطوط لوله بزرگی که از ماده سفید عبور می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، ارتباط متقابل بسیاری با لوب گیجگاهی و بخش آهیانه ای و خطوط لوله بزرگ از طریق ماده سفید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Apraxia arises from lesion to the regions associated with preparation and planning for the motor act, specifically the supramarginal gyrus of the parietal lobe, Broca's area, and the SMA.
[ترجمه گوگل]آپراکسی از ضایعه به نواحی مرتبط با آماده سازی و برنامه ریزی برای عمل حرکتی، به ویژه شکنج فوق حاشیه لوب جداری، ناحیه بروکا و SMA ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]Apraxia ناشی از lesion به مناطق مرتبط با آماده سازی و برنامه ریزی برای عمل موتور، به ویژه قشر supramarginal بخش آهیانه ای، ناحیه بروکا و the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There is the frontal lobe, easy to remember, it's part in front, the parietal lobe, the occipital lobe, and the temporal lobe.
[ترجمه گوگل]لوب فرونتال وجود دارد که به راحتی قابل یادآوری است، قسمت جلویی آن، لوب جداری، لوب پس سری و لوب تمپورال وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بخش جلویی مغز است، به راحتی به یاد داشته باشید، بخش جلویی بخش آهیانه ای، بخش پس سر و بخش موقتی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Senator Kennedy's summer [ tumor ] is a ( in the ) left pritor global [ parietal lobe ] of the brain.
[ترجمه گوگل]تابستان [تومور] سناتور کندی یک (در) پریتور سراسری چپ (لوب جداری) مغز است
[ترجمه ترگمان][ tumor ] در تابستان (tumor)یک تومور (در بخش آهیانه ای)از مغز (بخش آهیانه ای)خارج از مغز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید