pariah dog

انگلیسی به انگلیسی

• (in asia) pye-dog, half wild wandering mongrel dog that has no owners and wanders in villages (particularly in india)

پیشنهاد کاربران

کلمه "pariah" از زبان تامیلی ( Tamil ) – یکی از زبان های رایج جنوب هند – گرفته شده است. در زبان تامیلی، واژه ای به نام "paṛaiyar" وجود داشت:
- "Paṛai" به معنای طبل ( drum ) است.
- "Paṛaiyar" یعنی طبل زن ها یا افرادی که در مراسم خاص می نواختند.
...
[مشاهده متن کامل]

در نظام کاست ( طبقه بندی اجتماعی ) در هند باستان، طبل زن ها به طبقه ای تعلق داشتند که بسیار پایین تر از سایر طبقات اجتماعی تلقی می شدند. آنها طردشده و خارج از سیستم اصلی جامعه بودند، و حتی لمس کردنشان از نظر بعضی افراد "ناپاک" تلقی می شد.
- - -
### 🔸 ورود به زبان انگلیسی:
در قرن ۱۷ میلادی، زمانی که استعمارگران بریتانیایی در هند حضور داشتند، با این گروه آشنا شدند. واژه ی "pariah" از همین واژه تامیلی وارد زبان انگلیسی شد و به معنای کلی "فرد طردشده و مورد نفرت جامعه" گسترش پیدا کرد.
از آن زمان تا امروز، این واژه در انگلیسی برای اشاره به کسانی که از نظر اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی طرد شده اند به کار می رود—نه فقط در هند بلکه در سراسر دنیا.
- - -
### خلاصه:
- اصل واژه: زبان تامیلی هند
- معنای اولیه: طبل زنِ طبقه پایین
- تحول معنا: فردی که از جامعه رانده شده یا پذیرفته نمی شود
- کاربرد امروزی: شخص، کشور، یا گروهی که دیگران از او فاصله می گیرند یا طردش می کنند
English:
A pariah is someone who is rejected or avoided by others, often socially outcast or excluded from a group or society.
Persian ( فارسی ) :
Pariah یعنی مطرود، رانده شده، طردشده از جامعه یا گروه. کسی که دیگران او را نمی پذیرند یا از او دوری می کنند.
- - -
### 🔟 Complex Natural Sentences with Persian Translations:
1. After the scandal, he became a political pariah, avoided even by his closest allies.
بعد از رسوایی، او به یک مطرود سیاسی تبدیل شد که حتی نزدیک ترین متحدانش هم از او دوری کردند.
2. Once celebrated, the actor is now treated like a pariah in the film industry.
آن بازیگری که زمانی ستایش می شد، حالا در صنعت سینما مثل یک فرد طردشده با او برخورد می شود.
3. Speaking out against the regime turned her into a social pariah in her own community.
اعتراض به حکومت، او را به یک مطرود اجتماعی در میان جامعه اش تبدیل کرد.
4. The whistleblower was hailed as a hero by some but lived like a pariah afterwards.
افشاگر توسط برخی قهرمان خوانده شد، اما پس از آن مثل یک فرد رانده شده زندگی کرد.
5. In school, he was unfairly treated as a pariah simply because of his background.
در مدرسه، فقط به خاطر پیشینه اش به ناحق با او مثل یک مطرود رفتار می شد.
6. Companies fear becoming economic pariahs if they ignore global environmental standards.
شرکت ها از این می ترسند که اگر استانداردهای زیست محیطی جهانی را نادیده بگیرند، به مطرودان اقتصادی تبدیل شوند.
7. The artist chose to live as a pariah, isolated from the world, to protect his creative freedom.
آن هنرمند برای حفظ آزادی خلاقانه اش، زندگی به عنوان یک طردشده را انتخاب کرد و از دنیا جدا شد.
8. His radical views made him a pariah among traditional academics.
دیدگاه های رادیکالش او را در میان دانشگاهیان سنتی به یک فرد مطرود تبدیل کرد.
9. No one dared support the pariah nation, fearing diplomatic backlash.
هیچ کس جرأت حمایت از آن کشور طردشده را نداشت، چون از واکنش دیپلماتیک می ترسیدند.
10. Even within her own family, she felt like a pariah after making her controversial choice.
حتی در درون خانواده اش، پس از تصمیم جنجالی اش احساس می کرد که طرد شده است.
chatgpt

بپرس