pariah

/pəˈraɪə//pəˈraɪə/

آدم طرد شده، آدم پست و منفور، (هند- عضو پایین ترین طبقه ی اجتماعی) پاریا، منفور، از طبقه پست در هندوستان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a despised or socially outcast person.
مترادف: outcast, undesirable
مشابه: anathema, castoff, leper, outlaw, riffraff, scum, untouchable, waif, wretch

- Although leprosy ceases to be contagious soon after treatment nowadays, many of its sufferers are still treated as pariahs in certain parts of the world.
[ترجمه گوگل] اگرچه امروزه بیماری جذام به زودی پس از درمان دیگر مسری نیست، اما بسیاری از مبتلایان به آن هنوز در نقاط خاصی از جهان به عنوان افراد نافرجام رفتار می‌شوند
[ترجمه ترگمان] اگرچه جذام پس از معالجه به زودی مسری خواهد شد، بسیاری از مبتلایان به این بیماری هنوز به عنوان مطرود و منزوی در بخش های خاصی از جهان مورد مداوا قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Shortly Tom came upon the juvenile pariah of the village.
[ترجمه گوگل]به زودی تام به پسر نوجوان دهکده برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]کمی بعد تام به آن سرزمین منفور دهکده رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rock climbing is rapidly becoming a pariah among mountain activities.
[ترجمه گوگل]صخره‌نوردی به سرعت در حال تبدیل شدن به یک معضل در میان فعالیت‌های کوهستانی است
[ترجمه ترگمان]صخره نوردی به سرعت تبدیل به یک مطرود در میان فعالیت های کوهستانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The traditional outcast or pariah becomes the hero in this new age.
[ترجمه گوگل]در این عصر جدید، رانده یا منحوس سنتی قهرمان می شود
[ترجمه ترگمان]مطرود و مطرود، قهرمان این عصر جدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As Romantic drama evolves, the pariah soon becomes the most compelling of characters.
[ترجمه گوگل]همانطور که درام رمانتیک تکامل می یابد، منحوس به زودی به جذاب ترین شخصیت ها تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]با تحول رومانتیک، فرد منفور به زودی تبدیل به most شخصیت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Suddenly I felt like a real pariah.
[ترجمه گوگل]یکدفعه احساس کردم که یک مرد واقعی هستم
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس یک مطرود و منفور شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ten years ago he was a pariah.
[ترجمه گوگل]ده سال پیش او یک منحوس بود
[ترجمه ترگمان]ده سال پیش اون یه آدم منفور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ronaldo : He's not a pariah, he's a very gifted boy.
[ترجمه گوگل]رونالدو: او آدم بدی نیست، او پسر بسیار با استعدادی است
[ترجمه ترگمان]او یک فرد منفور نیست، یک پسر خیلی با استعداد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The emancipation process of pariah began in the period of colony.
[ترجمه گوگل]روند رهایی پاره در دوره استعمار آغاز شد
[ترجمه ترگمان]روند آزادی فرد منفور در دوره کلنی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shortly Tom upon the juvenile pariah of the village, Huckleberry Finn, son of the town drunkard.
[ترجمه گوگل]به‌زودی تام بر مرد جوان دهکده، هاکلبری فین، پسر یک مست شهر
[ترجمه ترگمان]دیری نگذشت که تام در آن سرزمین منفور دهکده، هاکلبری فین، پسر آن مرد مست مست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His landlady had treated him like a dangerous criminal, a pariah.
[ترجمه گوگل]صاحبخانه با او مانند یک جنایتکار خطرناک رفتار کرده بود
[ترجمه ترگمان]صاحب خانه او را مثل یک جنایتکار خطرناک و منفور تلقی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because Dad left the tribe to marry an outsider, however, he was considered a pariah.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که پدر قبیله را ترک کرد تا با یک فرد خارجی ازدواج کند، با این حال، او یک منحرف به حساب می آمد
[ترجمه ترگمان]به این دلیل که پدر قبیله را ترک کرد تا با یک بیگانه ازدواج کند، به هر حال او یک فرد منفور محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Apparently I was not the only prospective foster parent who was treated by society staff like a pariah.
[ترجمه گوگل]ظاهراً من تنها پدرخوانده آینده‌ای نبودم که کارکنان جامعه با او مانند یک منحوس رفتار می‌کردند
[ترجمه ترگمان]ظاهرا من تنها والدینی نبودم که توسط کارمندان جامعه مثل یک فرد مطرود رفتار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Several years ago, Libya was primed to dole out some of the billions the oil state held in cash during its time as an international pariah.
[ترجمه گوگل]چندین سال پیش، لیبی آماده بود تا برخی از میلیاردها دلاری را که دولت نفتی در زمان خود به عنوان یک منحرف بین‌المللی در اختیار داشت به صورت نقدی پرداخت کند
[ترجمه ترگمان]چند سال پیش، لیبی آماده شد تا برخی از میلیاردها دلار نفت موجود در زمان خود را به عنوان یک فرد منفور توزیع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His removal by force, however, has made Honduras a pariah among regional nations.
[ترجمه گوگل]با این حال، برکناری او به زور، هندوراس را در میان کشورهای منطقه به یک منفرد تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، برکناری او از زور به هندوراس در میان کشورهای منطقه تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• outcast, one who is despised and rejected; member of a low caste in south india
a person who is a pariah is disliked so much by other people that they refuse to associate with him or her; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مطرود
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A person who is rejected or ostracized by society 🚫🫸
🔍 مترادف: Outcast, leper
✅ مثال: After the scandal, he became a pariah in his community, shunned by friends and neighbors
🗣️ پِراٰ یاٰ
۱ ) فرد/افراد طرد شده اجتماعی
۲ ) دولت یا کشور طرد شده از جامعه بین الملل به خاطر عملکرد نادرست ش
SYN: uncast
MEANING
1 ) a person who is not accepted by a social group, especially because they are not liked, respected, or trusted
...
[مشاهده متن کامل]

💠 He worried that his stammer would make him a social pariah.
💠 Her criticisms of the life - saving treatment have made her a pariah among international health leaders.
2 ) a country or government that is not accepted by other countries, especially because it acts in a way that other countries consider to be wrong
💠 Under the dictatorship, the country became an international pariah.
💠 The country faces economic sanctions and risks becoming a pariah state if it refuses to abandon its use of chemical weapons.
💠 The regime by putting pressure on its people they do not let them do anything, ” she said, calling for the international community to further make the authorities in the country pariahs for their treatment of the protests.

a person who is not accepted by a social group, especially because they are not liked, respected, or trusted/ outcast
مطرود ( Outcast ( person ) ) کسی است که از خانه یا جامعه رانده شده یا به نوعی طرد گشته، نگاه ها به او تحقیرآمیز است یا یا نادیده گرفته می شود. در گفتار رایج انگلیسی، طرد شده ممکن است کسی باشد که با جامعه عادی سازگار نباشد، که می تواند به انزوا اجتماعی ختم شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
After the scandal, he became a pariah in the industry.
In a discussion about social dynamics, someone might say, “Being different can sometimes lead to being seen as a pariah. ”
A person feeling isolated might express, “I feel like a pariah in this town. ”

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Outcast_(person)• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pariah?q=pariah
any person or animal that is generally despised or avoided
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎
The decision to rebuke the Saudis without punishing Prince Mohammed directly was the result of a weekslong debate among aides to Mr. Biden, who during the 2020 campaign called Saudi Arabia a “pariah” state with “no redeeming social value.
پاریا
نفرت
پست
تنفر
گروهی در هند که جزو اقشار و طبقه پست و پایین جامعه بحساب میآیند

بپرس