paresis

/pəˈriːsɪs//ˈpærɪsɪs/

معنی: ضعف عضلانی، فلج عضلانی، فلج خفیف، فلج ناقص
معانی دیگر: (پزشکی) فلج ناقص، فلج موضعی، پراکافت خفیف، سستی اندام ها، طب فلج ناقص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: paretic (adj.), paretically (adv.), paretic (n.)
• : تعریف: slight or partial paralysis, usu. affecting movement but not sensation.

جمله های نمونه

1. If have paresis of congenital facial nerve, should undertake two years trailing the abnormal rate that exists with fixing place at least.
[ترجمه گوگل]اگر فلج عصب صورت مادرزادی داشته باشید، باید حداقل دو سال بعد از میزان غیرطبیعی که با محل ثابت وجود دارد، سپری شود
[ترجمه ترگمان]اگر از عصب صورت مادرزادی استفاده کنید، باید دو سال طول بکشد تا نرخ غیر عادی که در محل تعمیر وجود دارد را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is usually followed by a posterior paresis.
[ترجمه گوگل]این معمولاً با فلج خلفی همراه است
[ترجمه ترگمان]این معمولا توسط یک paresis خلفی (posterior)دنبال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The complications included 4 transient paresis and 2 transient slurred speech.
[ترجمه گوگل]این عوارض شامل 4 فلج گذرا و 2 مورد ابهام گفتار بود
[ترجمه ترگمان]این عوارض شامل ۴ paresis گذرا و ۲ متغیر گذرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stage III disk disease causes partial paralysis (paresis) and results in the dog walking in staggering or uncoordinated movements.
[ترجمه گوگل]بیماری دیسک مرحله III باعث فلج نسبی (پارزی) می شود و منجر به راه رفتن سگ با حرکات حیرت انگیز یا ناهماهنگ می شود
[ترجمه ترگمان]بیماری دیسک مرحله ۳ موجب فلج موضعی (paresis)می شود و منجر به حرکت سگی در حرکات نامنظم یا ناهماهنگ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Be in again occurence rate of long-term sex paresis is higher in operation and operation of parotid and extensive excision.
[ترجمه گوگل]مجدداً میزان بروز فلج جنسی طولانی مدت در عمل و عمل پاروتید و اکسیزیون گسترده بیشتر است
[ترجمه ترگمان]در رشته عملیات و عملیات برش گسترده (-)و برش گسترده (sex)و rate گسترده (of)و again گسترده (term)و again گسترده (higher)و term گسترده (higher)و Be گسترده (higher)و Be گسترده (higher)و Be گسترده (is)و Be گسترده (is)و Be گسترده (is)و Be
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Benign enzootic paresis affects young, unweaned piglets for the most part.
[ترجمه گوگل]پارزی خوش خیم آنزوتیک بیشتر بر خوک های جوان و از شیر گرفته نشده تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]Benign enzootic paresis به طور کامل بر جوانان و بچه خوک ها تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To analyse the clinical features in general paresis of insane(GPI)as to offering an early diagnosis.
[ترجمه گوگل]هدف تجزیه و تحلیل ویژگی های بالینی در فلج عمومی مجنون (GPI) برای ارائه تشخیص زودهنگام
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل ویژگی های بالینی در paresis عمومی (GPI)که تشخیص زودهنگام را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Temporal postoperative cranial nerve paresis occurred in 3 patients but no CSF leak, and 1 patient went coma postoperatively.
[ترجمه گوگل]پارزی عصب جمجمه گیجگاهی پس از عمل در 3 بیمار رخ داد اما نشت CSF نداشت و 1 بیمار پس از عمل به کما رفت
[ترجمه ترگمان]اختلالات عصبی جمجمه مغزی موقتی در ۳ بیمار رخ داد اما هیچ نشتی نداشت و یک بیمار کما کان به حالت اغما رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Result: MCA reopened in 7 cases. M1 segment stenosis disappeared after PTA in 6 cases and 5 cases recovered from their hemi paresis .
[ترجمه گوگل]نتیجه: MCA در 7 مورد بازگشایی شد تنگی قطعه M1 پس از PTA در 6 مورد ناپدید شد و 5 مورد از همی پارزی خود بهبود یافتند
[ترجمه ترگمان]نتیجه: MCA در ۷ مورد بازگشایی شد بخش ۱ بعد از PTA در ۶ مورد و ۵ مورد بازیابی از hemi paresis ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The clinical symptoms were excessively sever and were characterized by severe consciousness disturbance (semicoma to coma, 6 cases), aphasia (5 cases) and bilateral paresis (3 cases).
[ترجمه گوگل]علائم بالینی بیش از حد شدید بود و با اختلال شدید هوشیاری (نیمه‌کوما تا کما، 6 مورد)، آفازی (5 مورد) و فلج دو طرفه (3 مورد) مشخص شد
[ترجمه ترگمان]علایم بالینی بیش از حد شدید بودند و با اختلال هوشیاری شدید (semicoma تا کما، ۶ مورد)، aphasia (۵ مورد)و paresis دو جانبه (۳ مورد)مشخص شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Individual case can not give side having sheet or paresis of double flank nerve.
[ترجمه گوگل]مورد فردی نمی تواند باعث ایجاد ورقه یا پارزی عصب دو پهلو شود
[ترجمه ترگمان]برای یک پرونده، یک پرونده و یا یک عصب دو جناح دیگر را نمی توان به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective:To analyse the clinical and image features of general paresis of insane (GPI) so as to make an early diagnosis available.
[ترجمه گوگل]هدف: تجزیه و تحلیل ویژگی های بالینی و تصویری فلج عمومی مجنون (GPI) به منظور ایجاد تشخیص زودهنگام
[ترجمه ترگمان]هدف: تجزیه و تحلیل ویژگی های بالینی و تصویری of عمومی (GPI)به گونه ای که تشخیص زودهنگام در دسترس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The presence of a syrinx is responsible for a cohort of specific signs and symptoms that range from dysesthetic sensations with classical algothermal dissociation to spasticity and paresis.
[ترجمه گوگل]وجود syrinx مسئول گروهی از علائم و نشانه‌های خاص است که از احساسات دیستتیک همراه با تفکیک کلاسیک آلگوترمال تا اسپاستیسیته و فلج را شامل می‌شود
[ترجمه ترگمان]حضور of مسیول یک گروه از علایم و نشانه های خاص است که از احساسات dysesthetic با تجزیه و تحلیل algothermal کلاسیک به spasticity و paresis فاصله دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclusion. Lateral disc herniation causing compression of a thoracic root associated with unilateral segmental paresis of the abdominal wall is a rare condition.
[ترجمه گوگل]نتیجه فتق دیسک جانبی که باعث فشردگی ریشه قفسه سینه همراه با پارزی سگمنتال یک طرفه دیواره شکم می شود، یک بیماری نادر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری رانش زمین جانبی و ایجاد فشردگی یک ریشه قفسه سینه مرتبط با یک تک بخشی از دیوار شکمی یکی از شرایط نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضعف عضلانی (اسم)
myasthenia, paresis

فلج عضلانی (اسم)
paresis

فلج خفیف (اسم)
paresis

فلج ناقص (اسم)
paresis

انگلیسی به انگلیسی

• partial paralysis, partial palsy, partial immobility

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] فلج خفیف ( جزئی )
paresis ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: نیم فلجی
تعریف: فلج خفیف یا ناکامل

بپرس