1. parents pressured her to get married
والدین او را برای ازدواج در تنگنا قرار دادند.
2. parents seek the welfare of their children
والدین طالب سعادت فرزندان خود هستند.
3. parents should never shirk their duties toward their children
والدین هرگز نباید در انجام وظایف خود نسبت به فرزندانشان کوتاهی کنند.
4. parents were felicitated for having good children
به والدین به خاطر داشتن فرزندان خوب تبریک گفته شد.
5. parents who kept their adult children under their sway
والدینی که فرزندان بالغ خود را تحت سلطه ی خود نگه می دارند
6. parents who were trying to inoculate their children with their own ideas
والدینی که می کوشیدند باورهای خود را به بچه های خود تلقین کنند
7. ali's parents made a lot of sacrifice for his education
والدین علی در راه تحصیل او فداکاری زیادی کردند.
8. disconsolate parents
والدین تسلی ناپذیر
9. her parents fought constantly
پدر و مادرش دایما با هم مشاجره می کردند.
10. her parents sprang from wealthy landowners
والدین او از نسل زمین داران پولدار بودند.
11. her parents talked her out of marrying javad
والدینش او را از ازدواج با جواد منصرف کردند.
12. his parents are getting divorced and he is caught in between
والدینش دارند طلاق می گیرند و او آن وسط گیر کرده است.
13. his parents were concerned about his health
والدینش نگران سلامتی او بودند.
14. my parents are after me to get married
والدینم پاپی من شده اند که زن بگیرم.
15. my parents are buried in san diego
پدر و مادرم در سان دیگو دفن شده اند.
16. my parents cared for each other deeply
پدر و مادرم عمیقا خاطر همدیگر را می خواستند.
17. my parents have passed away
والدین من فوت کرده اند.
18. my parents were the prods that made me go to school
پدر و مادرم انگیزان هایی بودند که مرا به تحصیل وا داشتند.
19. my parents were trying to nourish in us a sense of responsibility and honesty
والدینم می کوشیدند حس وظیفه شناسی و امانت را در ما پرروش بدهند.
20. parviz's parents were disapproving of his bohemian way of life
والدین پرویز از زندگی قلندر وار او دل خوشی نداشتند.
21. permissive parents who spoil their children
پدر و مادران سهل انگاری که فرزندان خود را لوس می کنند
22. the parents forgave the killer of their son
والدین قاتل فرزندشان را بخشیدند.
23. the parents gave their blessing to the newlyweds
والدین دعای خیر خود را بدرقه ی تازه ازدواج کرده ها کردند.
24. the parents of the girl were much taken with ali
والدین آن دختر خیلی از علی خوششان آمده بود.
25. the parents went on a trip and left the children in a neighbor's care
والدین به سفر رفتند و بچه ها را به همسایه سپردند.
26. after his parents died, he had to shift for himself
پس از مرگ پدر و مادرش مجبور شد روی پای خودش بایستد.
27. both her parents were depressive and so she too may . . . .
والدین او هر دو افسرده روان بودند و لذا او هم . . .
28. having influencial parents is also very advantageous
داشتن والدین با نفوذ نیز بسیار کارساز است.
29. leaving her parents was a great wrench for the bride
ترک والدین برای عروس درد بزرگی بود.
30. revere your parents
حرمت والدین خودت را نگهدار.
31. when the parents went to work, i used to baby-sit for them
وقتی والدین سرکار می رفتند من به جایشان بچه داری می کردم.
32. even his own parents ill-used him
حتی والدین خودش با او بد رفتاری کردند.
33. he worries his parents to death
او جان والدینش را از دلواپسی به لب می آورد.
34. he wronged his parents
نسبت به والدین خود خوب رفتار نکرد.
35. now that the parents are dead, what will become of the children?
حال که والدین مرده اند بچه ها چه خواهند شد؟
36. she treats her parents with deference
او نسبت به والدین خود با احترام رفتار می کند.
37. sick for one's parents
دلتنگ برای والدین خود
38. the bonds between parents and children
رشته های مودت میان پدر و مادر و فرزندان
39. the child's natural parents
والدین واقعی کودک
40. the obligations of parents
وظایف والدین
41. they shunted the parents aside and talked to the children directly
آنها والدین را کنار زدند و مستقیما با بچه ها صحبت کردند.
42. to remember one's parents during norooz
درایام نوروز از والدین خود یاد کردن
43. children subject to their parents
کودکان تحت قیمومت والدین
44. he sounded out the parents about marrying their daughter
سعی کرد نظر والدین درباره ی ازدواج با دخترشان را بفهمد.
45. he would cherish his parents
او والدین خود را گرامی می داشت.
46. show respect for your parents
نسبت به والدین خود احترام بگذار.
47. sons shall leave their parents and cleave to their wives
پسران والدین خود را ترک کرده و به زن های خود خواهند پیوست.
48. the growing cleavage between parents and children
شکاف فزاینده بین والدین و فرزندان
49. the loss of both parents
از دست دادن (مرگ) هر دو والدین
50. to rebel against one's parents
نسبت به والدین خود نافرمانی کردن
51. you should respect your parents
باید به والدین خود احترام بگذاری.
52. a child's duties toward his/her parents
وظایف فرزند نسبت به والدین
53. he wanted to spare his parents the expense of sending him to college
او می خواست هزینه ی دانشگاه رفتن خود را به والدینش تحمیل نکند.
54. i feel indebted to my parents
خود را مدیون والدینم می دانم.
55. the denial of his own parents was the cruelest thing he did
روگردانی از پدر و مادر خود ظالمانه ترین عمل او بود.
56. themselves old and sick, the parents could not help the children
پدر و مادر که خودشان پیر و بیمار بودند نمی توانستند به فرزندان کمک کنند.
57. war parted children from their parents
جنگ،بچه ها را از والدینشان جدا کرد.
58. a child's misdeeds redound on the parents
رفتار بد کودک به والدین بر می گردد.
59. he is very nostalgic for his parents
او خیلی دلش برای پدر و مادرش تنگ شده است.
60. he was a disappointment to his parents
او مایه ی دلسردی والدین خود بود.
61. her name was susan, but her parents called her by the pet name "susu"
اسمش سوسن بود ولی والدینش او را به نام مهرآمیز ((سوسو)) صدا می کردند.
62. i owe a lot to my parents
من بسیار مرهون والدینم هستم.
63. most students are supported by theire parents
هزینه ی اکثر شاگردان توسط والدین آنها تامین می شود.
64. out of consideration for his elderly parents
به خاطر رعایت حال والدین سالخورده اش
65. to sneak a smoke while the parents are out
تا والدین نیستند یواشکی سیگار کشیدن
66. children are a solemn responsibility to their parents
بچه ها برای والدین خود مسئولیت بزرگی هستند.
67. he had always felt misunderstood by his parents
او همیشه احساس کرده بود که والدینش او را درک نمی کنند.
68. he was in disgrace both with his parents and with his teachers
او از چشم والدین و معلم هایش افتاده بود.
69. his failure in the exam upset his parents
ردی او در امتحان والدین او را ناراحت کرد.
70. she wants to be independent of her parents
او می خواهد از والدینش مستقل باشد.