parenthood

/ˈperəntˌhʊd//ˈpeərənthʊd/

معنی: پدری، وظایف والدین، مقام والدین
معانی دیگر: والدینی

جمله های نمونه

1. the cares incident to parenthood
توجهاتی که جزو وظایف والدین است

2. Parenthood is an experience nothing else can duplicate.
[ترجمه گوگل]پدر و مادر شدن یک تجربه است که هیچ چیز دیگری نمی تواند تکرار شود
[ترجمه ترگمان]Parenthood تجربه ای است که هیچ چیز دیگری نمی تواند تکثیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The book takes a humorous look at parenthood.
[ترجمه گوگل]این کتاب نگاهی طنز آمیز به والدین دارد
[ترجمه ترگمان]کتاب نگاهی مضحک به مادر شدن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Everyone has doubts about their readiness for parenthood.
[ترجمه گوگل]همه در مورد آمادگی خود برای والدین شک دارند
[ترجمه ترگمان]همه در مورد آمادگی والدین نسبت به والدین شک دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is a social stigma attached to single parenthood.
[ترجمه گوگل]یک انگ اجتماعی به تک‌والد بودن وابسته است
[ترجمه ترگمان]یک ننگ اجتماعی مرتبط با یک پدر و مادر شدن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her book sentimentalizes parenthood and completely ignores the disadvantages of it.
[ترجمه گوگل]کتاب او والدین را احساساتی می کند و معایب آن را کاملاً نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]کتاب او پدر و مادر شدن است و به طور کامل معایب آن را نادیده می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The prospect of parenthood filled her with horror.
[ترجمه گوگل]چشم انداز پدر و مادر شدن او را پر از وحشت کرد
[ترجمه ترگمان]تصور پدر بودن او را با وحشت پر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Parenthood would give him a sense of purpose.
[ترجمه گوگل]پدر و مادر بودن به او احساس هدف می دهد
[ترجمه ترگمان]Parenthood به او یک معنا می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Only the female can guarantee her parenthood, and to her descends the task of single-handedly rearing the young.
[ترجمه گوگل]فقط زن می‌تواند ضامن پدر و مادر بودنش باشد و وظیفه تربیت فرزند به تنهایی به او نازل می‌شود
[ترجمه ترگمان]تنها ماده می تواند والدین خود را تضمین کند، و به او اجازه می دهد که تنهایی خود را عقب بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Also patron of crusaders, kings, and parenthood. Feast day, August 2
[ترجمه گوگل]همچنین حامی صلیبیون، پادشاهان، و پدر و مادر روز جشن، 2 آگوست
[ترجمه ترگمان]هم چنین حامی of، پادشاهان و پدر و مادر شدن روز بزرگداشت ۲ اوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the object of parenthood was just this, to fit your children for an independent existence.
[ترجمه گوگل]اما هدف پدر و مادر شدن فقط این بود که فرزندانتان را برای زندگی مستقل مناسب کنید
[ترجمه ترگمان]اما موضوع پدر و مادر شدن فقط این بود که برای یک زندگی مستقل مناسب فرزندان شما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And parenthood does provide opportunities to help children help themselves: Get to know your children.
[ترجمه گوگل]والدین فرصت هایی را برای کمک به کودکان فراهم می کند: فرزندان خود را بشناسید
[ترجمه ترگمان]و پدر و مادر شدن فرصتی را برای کمک به کودکان برای کمک به خودشان فراهم می کنند: آن ها را بشناسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Adoptive parents often have little practical preparation for parenthood.
[ترجمه گوگل]والدین خوانده اغلب آمادگی عملی کمی برای والدین دارند
[ترجمه ترگمان]والدین Adoptive اغلب آمادگی عملی اندکی برای والدینی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many people seek self-actualization and fulfillment through parenthood.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به دنبال خودشکوفایی و تحقق خود از طریق والدین شدن هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم به دنبال شکوفایی و تحقق بخشیدن از طریق پدر و مادر شدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پدری (اسم)
fatherhood, patronymic, parenthood

وظایف والدین (اسم)
parenthood

مقام والدین (اسم)
parenthood

انگلیسی به انگلیسی

• role or position of being a parent, state of being a father or mother
parenthood is the state of being a parent.

پیشنهاد کاربران

پدر و مادری. پدر و مادر
مثال:
And a lot of the time the question of parenthood is what do we validate in our children and what do we cure in them.
در بیشتر وقتها سوال از پدر و مادر این است که ما چه اعتباری به بچه هایمان می بخشیم و چه کاری برای درمان آنها می کنیم.
پدر و مادر بودن / این واژه در روانشناسی به معنای والد بودن و داشتن مسئولیت پدری و مادری است
Parenthood is fraught with difficult and stressful situations = والد بودن مملو از شرایط سخت و استرس زا است
فرزندپروری
پدر و مادر شدن
جایگاه والدین
والدگری

بپرس