parenthesize

/pəˈrenθɪsaɪz//pəˈrenθɪsaɪz/

معنی: بطور معترضه گفتن، پرانتز ها، پرانتز گذاردن
معانی دیگر: (دو) کمانک به کار بردن، پرانتز بازکردن، در داخل دو کمانک گذاشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parenthesizes, parenthesizing, parenthesized
• : تعریف: to enclose with parentheses.

مترادف ها

بطور معترضه گفتن (فعل)
interject, parenthesize

پرانتز ها (فعل)
parenthesize

پرانتز گذاردن (فعل)
parenthesize

انگلیسی به انگلیسی

• put in parentheses, enclose in parentheses; use a parenthetical expression (also parenthesise)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : parenthesize
✅️ اسم ( noun ) : parenthesis
✅️ صفت ( adjective ) : parenthetic / parenthetical
✅️ قید ( adverb ) : parenthetically

بپرس