parenthesis

/pəˈrenθəˌsɪs//pəˈrenθəsɪs/

معنی: پرانتز، جمله معترضه، کمانک، دو هلال
معانی دیگر: کمانک (دو کمانک)، هلال (هلالین)، جمله ی معترضه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: parentheses
(1) تعریف: either of a pair of signs ( ) used to enclose explanatory or qualifying material that is not part of a sentence's structure, or to enclose mathematical quantities that are to be treated as a unit.

(2) تعریف: such material in print, writing, or speaking.

(3) تعریف: an interruption or digression.
مشابه: excursion

جمله های نمونه

1. In parenthesis, I should add that the results have not yet been proven.
[ترجمه گوگل]در پرانتز باید اضافه کنم که نتایج هنوز ثابت نشده است
[ترجمه ترگمان]در پرانتز باید اضافه کنم که نتایج هنوز ثابت نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The statistics were given in parenthesis.
[ترجمه گوگل]آمار در پرانتز آورده شد
[ترجمه ترگمان]آمار در پرانتز گفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In parenthesis I should say that I am passing quickly over the significance of these four levels of understanding.
[ترجمه گوگل]در پرانتز باید بگویم که به سرعت از اهمیت این چهار سطح از درک عبور می کنم
[ترجمه ترگمان]در پرانتز باید بگویم که به سرعت در حال گذر از اهمیت این چهار سطح درک هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Put the word in parenthesis.
[ترجمه گوگل]کلمه را در پرانتز قرار دهید
[ترجمه ترگمان]the را کنار بگذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We must begin with a parenthesis.
[ترجمه گوگل]ما باید با یک پرانتز شروع کنیم
[ترجمه ترگمان]باید جمله parenthesis را شروع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She saw and registered all this in parenthesis.
[ترجمه گوگل]او همه اینها را در پرانتز دید و ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]همه این ها را در دو جمله ثبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Value in parenthesis means the relative percentage of tyrosine released as compared woith casein.
[ترجمه گوگل]مقدار داخل پرانتز به معنای درصد نسبی تیروزین آزاد شده در مقایسه با کازئین است
[ترجمه ترگمان]مقدار در پرانتز به معنی درصد نسبی تیروزین released شده در مقایسه با woith است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The first term in the parenthesis is the DC term, and corresponds to the DC spectrum, and the second term in the parenthesis represents the location of the reflector and its complex conjugate.
[ترجمه گوگل]عبارت اول داخل پرانتز عبارت DC است و مربوط به طیف DC است و عبارت دوم داخل پرانتز نشان دهنده محل بازتابنده و مزدوج پیچیده آن است
[ترجمه ترگمان]عبارت اول در پرانتز عبارت DC است و مربوط به طیف DC است و عبارت دوم در پرانتز نشان دهنده مکان رفلکتور و مزدوج پیچیده آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An opening parenthesis was expected near line %
[ترجمه گوگل]یک پرانتز باز نزدیک به خط % انتظار می رفت
[ترجمه ترگمان]پرانتز باز نزدیک به % % انتظار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Missing bracket or parenthesis ; for example, closing brackets but no opening brackets.
[ترجمه گوگل]براکت یا پرانتز وجود ندارد به عنوان مثال، بستن براکت اما بدون براکت باز
[ترجمه ترگمان]پرانتز یا پرانتز: به عنوان مثال، پرانتز بسته شد اما پرانتز باز نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This applies to matching parenthesis, brackets, and angle brackets as well.
[ترجمه گوگل]این امر در مورد پرانتزها، براکت ها و براکت های زاویه ای منطبق نیز صدق می کند
[ترجمه ترگمان]این شامل تطبیق پرانتز، پرانتز و براکت های زاویه نیز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A keyword followed by ( (left parenthesis) should be separated by a space.
[ترجمه گوگل]یک کلمه کلیدی به دنبال ((پرانتز چپ) باید با فاصله از هم جدا شود
[ترجمه ترگمان]کلید واژه به دنبال آن (پرانتز چپ)باید توسط یک فضا از هم جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The enclosing left parenthesis is second from left; hence, $matches[2] is 12
[ترجمه گوگل]پرانتز سمت چپ از سمت چپ دوم است بنابراین، $matches[2] 12 است
[ترجمه ترگمان]پرانتز باقی مانده برگرفته از چپ است؛ از این رو، دلار [ ۲ ] برابر با ۱۲ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a special grammar item, parenthesis is so named for its cleaving the sentence.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک آیتم دستور زبان خاص، پرانتز به دلیل بریدن جمله به این نام خوانده می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مورد دستور زبان خاص، پرانتز به نام رمز گشایی آن نامگذاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. By way of parenthesis, the specialty and complicity of processing of the lateral amplitude signals are also discussed and relevant advices are put forward.
[ترجمه گوگل]از طریق پرانتز، تخصص و همکاری پردازش سیگنال های دامنه جانبی نیز مورد بحث قرار گرفته و توصیه های مربوطه ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]در مورد پرانتز، تخصص و همدستی پردازش سیگنال های دامنه افقی نیز مورد بحث قرار گرفته اند و توصیه های مرتبط به جلو ارائه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرانتز (اسم)
bracket, parenthesis

جمله معترضه (اسم)
parenthesis

کمانک (اسم)
parenthesis

دو هلال (اسم)
parenthesis

انگلیسی به انگلیسی

• the characters ( ); text enclosed in parentheses; act of isolating by parentheses (syntax)
a parenthesis is a remark or extra part that is put into a sentence.
in writing, parentheses are a pair of brackets or dashes that are put round a word or sentence; a technical use.

پیشنهاد کاربران

کَمانِّویسِه
منابع• https://fa.wiktionary.org/wiki/کمانویسه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : parenthesize
✅️ اسم ( noun ) : parenthesis
✅️ صفت ( adjective ) : parenthetic / parenthetical
✅️ قید ( adverb ) : parenthetically
علائم نگارشی به انگلیسی:
full stop ( British ) / full point ( British ) /stop ( British ) / period ( American ) = نقطه ( . )
question mark = علامت سوال ( ❓️ )
exclamation mark ( British ) / exclamation point ( American ) = علامت تعجب ( ❗️ )
...
[مشاهده متن کامل]

comma = ویرگول (  ,   )
colon = دونقطه ( : )
semicolon = نقطه ویرگول (  ;   )
hyphen = خط پیوند، خط ربط ( - )
em dash = خط تیره ( — )
en dash = خط تیره ( – )
* نکته: تفاوت این دو dash در این موارد است:
em dash
۱: برای اضافه کردن اطلاعات بیشتر مثال: There has been an increase—though opposed by many people—in the education system.
۲: گاهی به جای comma, colon و پرانتز و همچنین برای تاکید می آید
en dash
۱: برای نوشتن فواصل زمانی استفاده می شود مثال: July 5th–9th
۲: برای نشان دادن یک relationship بین دو چیز استفاده می شود مثال: Tehran–Los Angeles flight
brackets ( American ) / square brackets ( British ) = کروشه ( [ ] )
parentheses ( American ) / round bracket ( British ) / brackets ( British ) = پرانتز ( )
* نکته: brackets در انگلیسی بریتیش می تواند پرانتز معنا دهد اما در انگلیسی امریکن فقط به معنای کروشه است
braces = آکولاد ( { } )
apostrophe (  ʼ  ) = آپاستروفی
quotation marks / quotes / speech marks / inverted commas ( British ) = نشان نقل قول (  ʼ ‘ ) و (   ”  “ )
slash / oblique ( British ) = اسلش ( / )
backslash = ( \ )
hash ( British ) / hash sign ( British ) / pound sign ( American ) = ( # )
asterisk = ستاره ( * )
ampersand = ( & )
guillemets = گیومه
* نکته: این کلمه فرانسوی است و تلفظ آن ( گیمِی ) می باشد
tilde = ( ~ )
ellipsis = سه نقطه ( . . . )

parenthesis ( ریاضی )
واژه مصوب: پرانتز
تعریف: نمادی به شکل ( ) که هرگاه در طرفین عبارت ریاضی قرار گیرد، مقصود حاصل آن عبارت است|||متـ . کمان 4
parenthesis
واژه ای ایرانی - اروپایی است با این ریشه یابی:
paren = پیرا یا به چهر بیشانی ( جمع ) پیران به مینه ی پیرامون ، دور و بَر ، اَطراف ، طرفین
thes = واژه ی ساز در پارسی
is = پسوند نام ساز که به شکل های : ic , ik هم گفته و نوشته میشود که در پارسی نو - ایز به کار میرود که زایا نیست ینی از آن نوواژه پدید نمی آید، واژه های به کاربُرده شده : مَویز ، تُرشیز ، دوشیز ، پاکیز. . .
...
[مشاهده متن کامل]

گرته برداری : پیراساز ، پیراسازه
پیش نهاد های دیگر : کَمان ، پیرانگار، پیرانوشته. . .

بپرس