parch

/ˈpɑːrt͡ʃ//pɑːt͡ʃ/

معنی: خشک شدن، بریان کردن، برشته کردن، نیم سوز کردن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن
معانی دیگر: (در معرض حرارت و هوای خشک قرار دادن یا گرفتن) بو دادن، تفسیدن، برشتن، خشکاندن (با حرارت)، خشکیدن، (بسیار) تشنه شدن یا کردن، (در اثر حرارت یا سرما) خشک و چروکیده شدن یا کردن، خشک شدن باحرارت

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parches, parching, parched
(1) تعریف: to make very dry, as by sunlight or the application of heat.
مترادف: scorch, sear
مشابه: bake, burn, dry, roast, shrivel, torrefy, wither

- The sun parched all the crops.
[ترجمه گوگل] خورشید همه محصولات را خشک کرد
[ترجمه ترگمان] آفتاب تمام محصول را خشک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make thirsty or dry.
مشابه: dehydrate, dry, evaporate, shrivel, wither

- The exhausted and sweaty workers were parched by their efforts.
[ترجمه گوگل] کارگران خسته و عرق کرده با تلاش آنها خشک شدند
[ترجمه ترگمان] کارگران خسته و عرق کرده با تلاش های خود خشک شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: parched (adj.), parchingly (adv.)
• : تعریف: to become dry or thirsty, esp. because of heat.
مترادف: scorch
مشابه: burn, dehydrate, roast, sear, shrivel, wither

- Even the hardiest plants parched in the extreme heat.
[ترجمه گوگل] حتی سخت ترین گیاهان نیز در گرمای شدید خشک می شوند
[ترجمه ترگمان] حتی گیاهان hardiest هم در گرمای شدید خشک می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The lack of rain had parched the land.
[ترجمه گوگل]کمبود باران زمین را خشک کرده بود
[ترجمه ترگمان]کمبود باران زمین را خشک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He raised the water bottle to his parched lips.
[ترجمه گوگل]بطری آب را روی لب های خشک شده اش برد
[ترجمه ترگمان]بطری آب را به لبان خشکش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The parched soil drank in the rain.
[ترجمه گوگل]خاک خشک شده زیر باران نوشید
[ترجمه ترگمان]زمین سوخته در باران خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I must get a drink - I'm absolutely parched!
[ترجمه گوگل]من باید یک نوشیدنی بخورم - من کاملاً خشک شده ام!
[ترجمه ترگمان]من باید یک نوشیدنی بگیرم - من کاملا تشنه هستم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am parched with the heat.
[ترجمه گوگل]من از گرما خشک شده ام
[ترجمه ترگمان]من تشنه گرما هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The road winds for miles through parched earth, scrub and cactus.
[ترجمه گوگل]جاده کیلومترها از میان زمین خشک شده، بوته‌ها و کاکتوس‌ها می‌پیچد
[ترجمه ترگمان]جاده مایل ها از میان خاک خشک و خاک و کاکتوس راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Give me a drink I'm parched.
[ترجمه گوگل]به من نوشیدنی بده که خشک شده ام
[ترجمه ترگمان]یک نوشیدنی به من بدهید من تشنه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The grass parched up in summer.
[ترجمه گوگل]علف ها در تابستان خشک می شوند
[ترجمه ترگمان]علف ها در تابستان خشک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A drought is parching much of the country.
[ترجمه گوگل]خشکسالی بخش زیادی از کشور را خشک کرده است
[ترجمه ترگمان]خشکسالی در سرتاسر کشور parching است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her feet ached, her mouth was parched.
[ترجمه گوگل]پاهایش درد می کرد، دهانش خشک شده بود
[ترجمه ترگمان]پاهایش درد می کرد دهانش خشک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hot winds parched the crops.
[ترجمه گوگل]بادهای گرم محصولات را خشک کرده بود
[ترجمه ترگمان]باده ای داغ محصول را خشک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Having a parched nose and throat may lower resistance to colds, croup, sinusitis and respiratory problems.
[ترجمه گوگل]خشکی بینی و گلو ممکن است مقاومت در برابر سرماخوردگی، کروپ، سینوزیت و مشکلات تنفسی را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]داشتن بینی و گلو خشک می تواند باعث کاهش مقاومت در برابر سرما خوردگی، کفل، سینوزیت و مشکلات تنفسی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her tongue felt parched for a cool drink.
[ترجمه گوگل]احساس می کرد زبانش برای نوشیدنی خنک خشک شده است
[ترجمه ترگمان]زبانش تشنه یک نوشیدنی خنک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She licked her parched lips.
[ترجمه گوگل]لب های خشک شده اش را لیسید
[ترجمه ترگمان]لب هایش را لیسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fields became parched and brown and the cattle required additional concentrate feed much as they had done the previous year.
[ترجمه گوگل]مزارع خشک و قهوه ای شدند و گاوها مانند سال قبل به خوراک کنسانتره اضافی نیاز داشتند
[ترجمه ترگمان]مزارع آفتاب سوخته و قهوه ای شدند و گله گوسفندان بیش از آنچه که در سال پیش انجام داده بودند، نیاز به تمرکز بیشتر داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشک شدن (فعل)
atrophy, become dry, shrivel, fade, wither, parch

بریان کردن (فعل)
parch, barbecue, roast, grill

برشته کردن (فعل)
parch, toast, brown

نیم سوز کردن (فعل)
parch, char

تفتیدن (فعل)
parch

افتاب سوخته کردن (فعل)
parch, sunburn

انگلیسی به انگلیسی

• dry, remove moisture; toast, roast, cook slightly over dry heat
if the sun parches something, especially the ground or plants, it makes it completely dry.

پیشنهاد کاربران

بپرس