parcel

/ˈpɑːrsl̩//ˈpɑːsl̩/

معنی: قسمت، دسته، بسته، بخش، گره، جزئی از یک کل، امانت پستی، به قطعات تقسیم کردن، در بسته گذاشتن، بسته بندی کردن، توزیع کردن
معانی دیگر: (با تداعی منفی) دسته، گروه، قطعه زمین، قواره، قسمت (امروزه فقط به این صورت: part and parcel)، (با: out) بخش کردن، سهم دادن، حصه کردن، تقسیم کردن، بسته بسته کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thing or group of things wrapped or packed together for carrying or shipping; package.
مترادف: package
مشابه: box, bundle, carton, packet

(2) تعریف: a distinct piece of land, often a portion of a larger tract.
مترادف: lot, plot
مشابه: division, patch, plat, tract
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parcels, parceling, parceled
(1) تعریف: to allocate or allot in portions (usu. fol. by out).
مترادف: allocate, allot, apportion, mete
مشابه: disburse, distribute, divide, divvy, dole, portion, ration

(2) تعریف: to make into one or more packages.
مترادف: package
مشابه: bag, box, bundle, wrap

جمله های نمونه

1. a parcel of fools
یک دسته اوباش

2. a two-thousand-meter parcel of land
یک قطعه زمین دو هزار متری

3. part and parcel (of something)
بخش عمده و اساسی چیزی

4. pari sealed the parcel up with adhesive tape
پری بسته را با نوار چسب محکم بست.

5. this condition is part and parcel of the agreement we signed last year
این شرط بخشی از قراردادی است که پارسال امضا کردیم.

6. he came to control a whole parcel of maritime companies
او کنترل یک عالمه شرکت دریانوردی را به دست آورد.

7. She undid the string round the parcel.
[ترجمه گوگل]او رشته دور بسته را باز کرد
[ترجمه ترگمان]طناب را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sticky tape on the parcel came unstuck and the whole thing came undone.
[ترجمه گوگل]نوار چسب روی بسته گیر کرد و تمام کار از بین رفت
[ترجمه ترگمان]یک نوار چسبناک روی بسته رها شد و همه چیز خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I snipped the string and untied the parcel.
[ترجمه گوگل]سیم را بریدم و بسته را باز کردم
[ترجمه ترگمان]نخ را بریدم و بسته را باز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The parcel was delivered last week.
[ترجمه گوگل]بسته هفته گذشته تحویل داده شد
[ترجمه ترگمان]این بسته هفته گذشته تحویل داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Could you tie up the parcel for me?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید بسته را برای من ببندید؟
[ترجمه ترگمان]می توانی بسته را برای من ببندی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She sent a parcel of books to her brother.
[ترجمه گوگل]او یک بسته کتاب برای برادرش فرستاد
[ترجمه ترگمان]یک بسته کتاب برای برادرش فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He tore at the cover of the parcel.
[ترجمه گوگل]جلد بسته را پاره کرد
[ترجمه ترگمان]بسته را پاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just guess what is in the parcel.
[ترجمه گوگل]فقط حدس بزنید در بسته چیست
[ترجمه ترگمان]حدس بزن در بسته چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He tied the parcel with twine.
[ترجمه گوگل]بسته را با ریسمان بست
[ترجمه ترگمان]بسته را با نخ بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I reached up and put the parcel on top of the cupboard.
[ترجمه گوگل]دستم را بالا بردم و بسته را بالای کمد گذاشتم
[ترجمه ترگمان]دستم را دراز کردم و بسته ای را که روی کابینت بود گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قسمت (اسم)
detachment, section, party, leg, share, portion, sect, lot, division, dole, proportion, segment, canton, arm, chapter, department, ratio, plank, feck, parcel, percentage, compartment, snick, grist, internode, kismet, rasher, whang

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

بسته (اسم)
stack, pack, package, bundle, packet, wisp, parcel, fardel, trusser

بخش (اسم)
section, party, region, leg, part, share, portion, sect, lot, division, fate, distribution, precinct, segment, canton, branch, member, zone, district, subregion, department, item, piece, heritage, quarter, borough, parish, sector, parcel, commune, county, riding, moiety, installment, squadron, wing of building

گره (اسم)
knot, loop, lump, tie, clue, clew, knob, burr, snag, ganglion, parcel, node, snarl, knurl, nodus, tanglement

جزئی از یک کل (اسم)
parcel

امانت پستی (اسم)
parcel

به قطعات تقسیم کردن (فعل)
parcel

در بسته گذاشتن (فعل)
parcel

بسته بندی کردن (فعل)
pack, wrap, packet, put up, parcel

توزیع کردن (فعل)
administer, distribute, administrate, dispense, deal, give out, parcel

تخصصی

[حقوق] تفکیک کردن، افراز کردن، توزیع، قطعه زمین، بخش، بسته

انگلیسی به انگلیسی

• (british) package, bundle; group, gang; field, plot of land, yard
pack, bundle; divide, partition; wrap, cover
a parcel is something that is wrapped in paper.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A package or bundle; a piece of land 📦
🔍 مترادف: Package
✅ مثال: She received a parcel in the mail containing her new shoes.
بستۀ پستی
parcel: بسته، محموله
part and parcel of something=​an essential part of somethin
بسته پستی ( خارجه ) که حاوی کلا و یا سوغات باشد.
در شهرسازی به معنی قطعه
بسته ای که توسط کاغذ یا کادو پیچیده شده باشد . مثل خرید از مغازه ای که وسایل خریدمان را در داخل قوطی کادو گذاشته است
بسته ( بریتیش ) معادل package در امریکن
بسته پستی
بسته - چیز یا چیز هایی که داخل یک کاغذ یا پارچه پیچیده شده باشد، طوری که با پست قابل ارسال باشد.
بسته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس