parboil

/ˈpɑːrˈbɔɪl//ˈpɑːboɪl/

معنی: اندکی جوشاندن، جوشانده کردن، نیمه پختن
معانی دیگر: خیلی گرم کردن، (از شدت گرما)ناراحت کردن، (خوراکپزی) نیم پز کردن، (در آب جوش) کمی پختن، کمی جوشاندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parboils, parboiling, parboiled
• : تعریف: to cook partially by immersing in boiling water for a brief time.
مترادف: blanch
مشابه: boil, precook, scald

جمله های نمونه

1. Roughly chop and parboil the potatoes.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی ها را تقریبا خرد کرده و آب پز کنید
[ترجمه ترگمان] تقریبا تیکه تیکه کردن سیب زمینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Potatoes can be parboiled before roasting.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی ها را می توان قبل از تفت دادن آب پز کرد
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی را قبل از کباب شدن، parboiled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Easy-cook rice is par-boiled to remove the surface starch that causes the problems when cooking other long grain rices.
[ترجمه گوگل]برنج آسان پز برای حذف نشاسته سطحی که باعث ایجاد مشکلاتی در هنگام پختن سایر برنج های دانه بلند می شود، نیم پز می شود
[ترجمه ترگمان]برنج آشپزی آسان است و برای حذف نشاسته سطحی که باعث بروز مشکلاتی در هنگام پخت انواع دیگر غلات می شود، به جوش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Clean and parboil pig's knuckle in boiling water for 10 minutes to clear the blood and fat, drain and set aside.
[ترجمه گوگل]بند انگشت خوک را تمیز کرده و به مدت 10 دقیقه در آب جوش بجوشانید تا خون و چربی پاک شود، آبکش کنید و کنار بگذارید
[ترجمه ترگمان]انگشتان خوک تمیز و parboil را در آب جوش به مدت ۱۰ دقیقه تمیز کنید تا خون و چربی را تمیز کنید، تخلیه کنید و کنار بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cut spinach into small sections, parboil until cooked, squeeze to drain, then add into the minced pork, stir up to form stuffing.
[ترجمه گوگل]اسفناج را به قطعات کوچک برش دهید، بجوشانید تا پخته شود، فشار دهید تا آب آن گرفته شود، سپس به گوشت چرخ کرده اضافه کنید، هم بزنید تا شکل بگیرد
[ترجمه ترگمان]اسفناج را به بخش های کوچکی تقسیم کنید، parboil تا زمانی که پخته شده، فشار دهید تا خشک شود، سپس به گوشت خرد شده خرد شده اضافه کنید تا مواد غذایی را شکل دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Parboil the beans before freezing them.
[ترجمه گوگل]لوبیاها را قبل از انجماد آب پز کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از یخ بندان کردن لوبیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Parboil celery and carrot in boiling water. Drain.
[ترجمه گوگل]کرفس و هویج را در آب جوش بجوشانید زه کشی
[ترجمه ترگمان]کرفس و هویج در آب جوش آن را تخلیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For any vegetable you would parboil or steam, the microwave works as well or better, and is faster.
[ترجمه گوگل]مایکروویو برای هر سبزی که آب پز یا بخارپز می‌کنید به خوبی یا بهتر عمل می‌کند و سریع‌تر است
[ترجمه ترگمان]برای هر گیاهی که می خواهید بخار یا بخار کنید، مایکروویو نیز بهتر یا بهتر عمل می کند و سریع تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wash pigeon, parboil in boiling water, remove.
[ترجمه گوگل]کبوتر را بشویید، در آب جوش بجوشانید، بردارید
[ترجمه ترگمان]کبوتر را با آب جوش بشویید و از بین ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wash and parboil duck tongues in boiling water for 5 minutes. Rinse and drain well.
[ترجمه گوگل]زبان اردک را به مدت 5 دقیقه در آب جوش بشویید و بجوشانید خوب بشویید و آبکش کنید
[ترجمه ترگمان]۵ زبان اردک را در آب جوش به مدت ۵ دقیقه بشویید Rinse و چاه فاضلاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. While the beef is roasting parboil your potatoes in salted boiling water for around 10 minutes and drain in a colander.
[ترجمه گوگل]در حالی که گوشت گاو در حال تفت دادن است، سیب زمینی های خود را به مدت 10 دقیقه در آب جوش نمک بپزید و در آبکش آبکش کنید
[ترجمه ترگمان]در حالی که گوشت گاو در حال کباب کردن سیب زمینی شما به مدت ۱۰ دقیقه است و در یک colander تخلیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective: to observe the effect of parboil and manipulative therapy on cervical spondylotic radiculopathy.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیر پاربویل و درمان دستکاری بر رادیکولوپاتی اسپوندیلوز گردنی
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده تاثیر of و therapy بر روی spondylotic رحم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Parboil pork belly in boiling water with ginger, spring onion and Shaoshing wine, then over medium heat for 50 to 60 minutes until cooked, remove to cool.
[ترجمه گوگل]شکم خوک را در آب جوش همراه با زنجبیل، پیاز بهار و شراب شاوشینگ بجوشانید، سپس روی حرارت متوسط ​​به مدت 50 تا 60 دقیقه تا زمانی که پخته شود، خارج کنید تا خنک شود
[ترجمه ترگمان]گوشت خوک پخته شده در آب جوش با زنجبیل، پیاز بهاره و شراب Shaoshing و سپس در حرارت متوسط تا ۵۰ تا ۶۰ دقیقه تا زمانی که پخته شود، خنک شود تا خنک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tear snow fungus into small pieces. Parboil in boiling water for 10 minutes. Rinse with cold boiled water. Drain well.
[ترجمه گوگل]قارچ برفی را به قطعات کوچک تقسیم کنید به مدت 10 دقیقه در آب جوش بجوشانید با آب جوشیده سرد بشویید خوب آبکش کنید
[ترجمه ترگمان]و قارچ برفی را به تکه های کوچکی تبدیل می کند برای مدت ۱۰ دقیقه در آب جوش Parboil کنید آب جوشیده با آب سرد به خوبی تخلیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اندکی جوشاندن (فعل)
parboil

جوشانده کردن (فعل)
parboil

نیمه پختن (فعل)
parboil

انگلیسی به انگلیسی

• boil until partly cooked; overheat
if you parboil vegetables, you boil them until they are partly cooked.

پیشنهاد کاربران

نیم پز کردن
اندکی جوشاندی
مثل وقتی برنج یا ماکارونی را درون آب می ریزیم و نیم پز می کنیم و بعد آبکش می کنیم.

بپرس