فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parasitizes, parasitizing, parasitized
حالات: parasitizes, parasitizing, parasitized
• : تعریف: to live as a parasite on.
- Fleas parasitize dogs.
[ترجمه گوگل] کک ها سگ ها را انگلی می کنند
[ترجمه ترگمان] سگ های parasitize سگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سگ های parasitize سگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید