parasitism

/ˈpærəsaɪtɪzm//ˈpærəsaɪtɪzm/

معنی: انگلی، زندگی طفیلی، کاسه لیسی
معانی دیگر: انگل بودن، ویژگی ها و عادات انگل، (زیست شناسی: همزیستی که برای مهمان مفید و برای میزبان مضر است) انگل زیستی، زندگی انگلی، سور چرانی، مزاحمت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the method of existence or survival of a parasite.

(2) تعریف: the relationship between a parasite and its host, involving benefit to the parasite and harm to the host.

جمله های نمونه

1. The parasitism of advertising enables it to use and discard any style and content for its own ends.
[ترجمه گوگل]انگلی بودن تبلیغات آن را قادر می سازد تا از هر سبک و محتوایی برای اهداف خود استفاده کند و آن را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]انگل گرایی تبلیغ به آن امکان می دهد تا از هر سبک و محتوایی برای اهداف خود استفاده کرده و آن را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You hate emotional parasitism, whiners and outsiders interfering with your business.
[ترجمه گوگل]از انگلی عاطفی، ناله‌ها و افراد خارجی که در تجارت شما دخالت می‌کنند متنفر هستید
[ترجمه ترگمان]شما از parasitism احساسی نفرت دارید و outsiders در کار شما دخالت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The key interspecific interactions are competition, predation, parasitism and mutualism, whilst the main intraspecific interactions are competition, cannibalism and altruism.
[ترجمه گوگل]تعاملات بین گونه ای کلیدی رقابت، شکار، انگلی و متقابل گرایی است، در حالی که تعاملات درون گونه ای اصلی رقابت، آدمخواری و نوع دوستی است
[ترجمه ترگمان]تعاملات کلیدی اصلی عبارتند از رقابت، شکار، شکار، گرایی و اصول هم کاری، در حالی که تعاملات اصلی intraspecific رقابت، آدم خواری و نوع دوستی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The parasitism of Apanteles galleriae was studied in the laboratory condition with the young larvae of Galleria mellonela as its host.
[ترجمه گوگل]انگلی Apanteles galleriae در شرایط آزمایشگاهی با لارو جوان Galleria mellonela به عنوان میزبان مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]انگل گرایی Apanteles galleriae در شرایط آزمایشگاهی با لارو جوان Galleria mellonela به عنوان میزبان خود مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Previous oviposition experience significantly increased parasitism against both the most suitable and the hypo-suitable host larvae.
[ترجمه گوگل]تجربه تخمگذاری قبلی به طور قابل توجهی انگلی را در برابر لاروهای میزبان مناسب و کم مناسب افزایش داد
[ترجمه ترگمان]قبل از تخم گذاری به طور قابل توجهی انگلی شدن را در مقایسه با لارو میزبان مناسب و هم برای لارو میزبان مناسب به طور قابل توجهی افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The rate of parasitism was significantly higher in the natural control check plots than those in the other control measure plots (bio insecticide, chemical insecticide and transgenic Bt cotton).
[ترجمه گوگل]میزان انگلی در کرت های کنترل طبیعی به طور قابل توجهی بالاتر از سایر پلات های اندازه گیری کنترل (حشره کش زیستی، حشره کش شیمیایی و پنبه تراریخته Bt) بود
[ترجمه ترگمان]نرخ انگلی شدن در زمین های کنترل طبیعی به میزان قابل توجهی بیشتر از دیگر زمین های کنترل کنترل (bio insecticide، chemical، insecticide و پنبه بی تی)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can cancer cell be in the parasitism of which a few place of human body?
[ترجمه گوگل]آیا سلول سرطانی می تواند در انگلی که چند جای بدن انسان باشد قرار گیرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا سلول سرطانی می تواند در انگل گرایی که چند مکان از بدن انسان وجود دارد باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is right to check on parasitism natural enemy in flavescens cocoon by soft X ray.
[ترجمه گوگل]درست است که دشمن طبیعی انگلی در پیله flavescens توسط اشعه ایکس نرم بررسی شود
[ترجمه ترگمان]حق است که با اشعه ایکس نرم، دشمن طبیعی انگل گرایی را در پیله کرم ضد آفتاب بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The parasitism and excursion of vermiform mites on human faces and their survival in vitro were observed by using the cellophane method.
[ترجمه گوگل]انگلی و هجوم کنه های ورمی فرم روی صورت انسان و بقای آنها در شرایط آزمایشگاهی با استفاده از روش سلفون مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]The شدن و گردش کرم های vermiform بر روی صورت های انسانی و زنده ماندن آن ها در شرایط آزمایشگاهی با استفاده از روش زرورق مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The uncinariasis uncinariasis is because the uncinaria parasitism causes in the human body small intestine disease.
[ترجمه گوگل]uncinariasis uncinariasis به این دلیل است که انگلی uncinaria در بدن انسان باعث بیماری روده کوچک می شود
[ترجمه ترگمان]The uncinariasis به این دلیل است که عامل انگل گرایی (انگلی شدن)باعث بیماری روده کوچک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Parasitism is differentiated from the parasitoid relationship by the fact that parasitoids generally kill their hosts.
[ترجمه گوگل]پارازیتیسم با این واقعیت که پارازیتوئیدها معمولا میزبان خود را می کشند از رابطه پارازیتوئیدی متمایز می شود
[ترجمه ترگمان]Parasitism از رابطه parasitoid با این حقیقت متمایز است که پارازیتوییدها بطور کلی میزبان خود را می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At present one kind of new parasitism quietly emerges above the network such carrier network relations.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک نوع انگلی جدید بی سر و صدا در بالای شبکه چنین روابط شبکه حامل ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، نوعی از انگل گرایی جدید به آرامی در بالای شبکه چنین روابط شبکه حمل و نقل ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Parasitism characteristics of spirometra mansoni sparganum in the living donor kidney are analyzed by present cases and relevant literatures.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های انگلی اسپیرومترا مانسونی اسپارگانوم در کلیه اهداکننده زنده با استفاده از موارد موجود و ادبیات مربوطه مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های Parasitism spirometra mansoni در کلیه اهدا کننده زنده با موارد موجود و ادبیات مربوطه مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Gastrointestinal parasitism is characterized gastroenteritis, unthriftiness and anemia.
[ترجمه گوگل]انگلی گوارشی با مشخصه گاستروانتریت، بی‌هوشی و کم خونی مشخص می‌شود
[ترجمه ترگمان]Gastrointestinal parasitism بیماری های گوارشی، کم خونی و کم خونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I only am the parasitism in deep place some corner that small bead.
[ترجمه گوگل]من فقط انگلی هستم در گوشه ای از آن مهره کوچک
[ترجمه ترگمان]من تنها کسی هستم که در گوشه و کنار آن مهره کوچک زندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انگلی (اسم)
parasitism

زندگی طفیلی (اسم)
parasitism

کاسه لیسی (اسم)
sycophancy, toadyism, parasitism

تخصصی

[خاک شناسی] انگلی

انگلیسی به انگلیسی

• living at the expense of or off the body of another organism; manner of living in which an organism obtains its livelihood at the expense of another creature

پیشنهاد کاربران

the fact of one animal or plant living on or in another animal or plant of a different type and feeding from it
وضعیتی که حیوان یا گیاهی در درون بدن حیوان یا گیاهی دیگر زندگی و از آنها تغذیه می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

No egg parasitism was detected in this study
In many cases parasitism has severe and even fatal consequences for the host

parasitism
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/parasitism
آلودگی انگلی

بپرس