parasitic

/ˌperəˈsɪtɪk//ˌpærəˈsɪtɪk/

معنی: انگلی، پارازیتی
معانی دیگر: وابسته به انگل (ها)، (بیماری و آفت و غیره) ایجاد شده توسط انگل، انگل زاد، طفیلی وار، پارازیتی
parasitic(al)
انگل، بندشو، سورچران، مفت خور، طفیلی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: parasitical (adj.), parasitically (adv.)
• : تعریف: of, concerning, or caused by a parasite.

جمله های نمونه

1. He lives a parasitic existence, borrowing money from his friends.
[ترجمه گوگل]او زندگی انگلی دارد و از دوستانش پول قرض می گیرد
[ترجمه ترگمان]او وجود انگلی را زندگی می کند و از دوستانش قرض می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Will global warming mean the spread of tropical parasitic diseases?
[ترجمه گوگل]آیا گرم شدن کره زمین به معنای گسترش بیماری های انگلی استوایی خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا گرم شدن جهانی هوای کره زمین به معنای گسترش بیماری های انگلی استوایی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She lives a parasitic existence, constantly borrowing money from her friends.
[ترجمه گوگل]او زندگی انگلی دارد و مدام از دوستانش پول قرض می گیرد
[ترجمه ترگمان]او زندگی انگلی دارد و به طور مداوم از دوستانش پول قرض می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Scientists have even been able to distinguish tiny parasitic insects, mites, clinging to the legs of the bigger ones.
[ترجمه گوگل]دانشمندان حتی توانسته‌اند حشرات انگلی کوچک، کنه‌ها را که به پاهای حشرات بزرگ‌تر چسبیده‌اند، تشخیص دهند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان حتی قادر به تشخیص حشرات انگلی ریز، کنه ها و چسبیدن به پاهای بزرگ تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Another parasitic protozoan is Myxobolus, this one causing fatal internal cysts and highly resistant to treatment.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از تک یاخته های انگلی Myxobolus است که باعث ایجاد کیست های داخلی کشنده می شود و در برابر درمان بسیار مقاوم است
[ترجمه ترگمان]دیگری protozoan انگلی دیگر Myxobolus است، این یکی باعث ایجاد cysts درونی کشنده و بسیار مقاوم در برابر درمان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These would no longer be parasitic, completely dependent on bourgeois society and playing no productive role.
[ترجمه گوگل]اینها دیگر انگلی نخواهند بود، کاملاً وابسته به جامعه بورژوایی هستند و هیچ نقش سازنده ای ندارند
[ترجمه ترگمان]این ها دیگر انگل نیستند، به طور کامل به جامعه بورژوا وابسته هستند و هیچ نقش سازنده ای نداشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This book will provide essential information on parasitic helminth communities for all those involved and interested in parasitology and community ecology.
[ترجمه گوگل]این کتاب اطلاعات ضروری در مورد جوامع کرمی انگلی را برای همه کسانی که درگیر و علاقه مند به انگل شناسی و بوم شناسی جامعه هستند ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب اطلاعات ضروری را در مورد جوامع helminth انگلی برای همه افراد درگیر و علاقه مند به اکولوژی اجتماعی و اجتماعی فراهم خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sometimes, with the parasitic cases, elephantiasis had set in, and the swollen legs were particularly horrible.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، با موارد انگلی، فیل ایجاد شده بود، و پاهای متورم به خصوص وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات با موارد پارازیتی، elephantiasis وارد شده و پاهای ورم کرده به طور خاص وحشتناک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is only the female Ergasilus which is parasitic to fish.
[ترجمه گوگل]فقط ارگاسیلوس ماده است که برای ماهی انگلی است
[ترجمه ترگمان]تنها ماده Ergasilus ماده است که برای ماهی انگل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Parasitic beetles often make their homes in the nests of ants.
[ترجمه گوگل]سوسک های انگلی اغلب خانه های خود را در لانه مورچه ها می سازند
[ترجمه ترگمان]حشرات انگلی اغلب به لانه مورچه ها در لانه مورچه ها تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both free-living and parasitic phases of the life cycle are similar to those of the bovine species.
[ترجمه گوگل]هر دو مرحله زندگی آزاد و انگلی چرخه زندگی مشابه گونه های گاو است
[ترجمه ترگمان]هر دو فاز عاری از زندگی و انگل چرخه زندگی شبیه به انواع گونه های گاوی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They suffer from many parasitic diseases, and have high levels of infant and child mortality.
[ترجمه گوگل]آنها از بسیاری از بیماری های انگلی رنج می برند و میزان مرگ و میر نوزادان و کودکان بالایی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها از بسیاری از بیماری های انگلی رنج می برند و میزان مرگ و میر نوزادان و کودکان را بالا می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The free-living and parasitic stages are similar to those of Ostertagia.
[ترجمه گوگل]مراحل زندگی آزاد و انگلی مشابه مراحل Ostertagia است
[ترجمه ترگمان]مراحل زندگی آزاد و انگلی شبیه به Ostertagia هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The beetles are clearly parasitic on the system.
[ترجمه گوگل]سوسک ها به وضوح در سیستم انگلی هستند
[ترجمه ترگمان]سوسک ها به وضوح روی سیستم انگلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But this epistemology itself is parasitic upon other practices, which serve the same ideological function.
[ترجمه گوگل]اما این معرفت شناسی به خودی خود نسبت به اعمال دیگر که همان کارکرد ایدئولوژیک را انجام می دهند، انگلی است
[ترجمه ترگمان]اما این معرفت شناسی به خودی خود بر شیوه های دیگر، که کارکرد ایدئولوژیکی مشابهی دارد، انگلی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انگلی (صفت)
parasitic

پارازیتی (صفت)
parasitic

تخصصی

[برق و الکترونیک] پارازیتی، به طور ناخواسته، مزاحم - مقادیر پراکنده خودالقا و ظرفیت خازنی نامطلوب که بین عناصر در قطعات فعال مانند ترانزیستورا یا قطعات غیر فعال مانند مقاومتها یاخازنهای ایجاد می شود و پاسخ بسامدی را محدود می کند. مقادیر پراکنده در قطعات نیمرسانا رابا روشهای مجزاسازی موضعی در تولید پولک به حداقل می رسانند.
[زمین شناسی] فرعی،انگلی (بوم شناسی):انگلی، موجودی انگلی. (آتشفشان شناسی): یک مخروط، دهانه یا جریان آتشفشانی که بر روی جوانب مخروط یا دهانه ای بزرگتر شکل گرفته و یا جاری بوده و در حقیقت یک مخروط یا جریان فرعی است. مترادف: adventive, lateral .

انگلیسی به انگلیسی

• living on or inside another organism; obtaining its livelihood from another creature
parasitic animals or plants live on or inside larger animals or plants and get their food from them.
parasitic diseases are caused by parasites.
a parasitic person or organization gets money or other things from people without doing anything in return.

پیشنهاد کاربران

زالو صفت
[پزشکی] انگلی: زندگی کننده داخل یا بر روی ارگانیسم های دیگر
نا خواسته

بپرس