parapsychology

/ˌperəsaɪˈkɑːlədʒi//ˌpærəsaɪˈkɒlədʒi/

پیرا روان شناسی، فرا روان شناسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: parapsychological (adj.), parapsychologist (n.)
• : تعریف: the scientific study of mental phenomena, such as telepathy or clairvoyance, that have no current scientific explanation.

جمله های نمونه

1. Parapsychology is the study of abilities that go beyond what is natural and normal.
[ترجمه گوگل]فراروان‌شناسی مطالعه توانایی‌هایی است که فراتر از آنچه طبیعی و عادی است می‌رود
[ترجمه ترگمان]فرا روان شناسی مطالعه توانایی ها است که فراتر از آنچه طبیعی و طبیعی است فراتر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some scientists relegate parapsychology to the sphere of quackery.
[ترجمه گوگل]برخی از دانشمندان فراروانشناسی را به حوزه خیانتکاری تنزل می دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از دانشمندان فراروانشناسی را به حوزه quackery ارسال کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Parapsychology is still trying to answer questions it first began to ask seriously a century ago.
[ترجمه گوگل]فراروانشناسی هنوز در تلاش است به سوالاتی پاسخ دهد که برای اولین بار به طور جدی از یک قرن پیش شروع به پرسیدن کرد
[ترجمه ترگمان]فرا روان شناسی هنوز در تلاش است به سوالاتی پاسخ دهد که ابتدا یک قرن پیش به طور جدی مطرح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Parapsychology is a knowlege studying on various human psychic phenomenon.
[ترجمه گوگل]فراروانشناسی دانشی است که در مورد پدیده های مختلف روانی انسان مطالعه می کند
[ترجمه ترگمان]فراروانشناسی شاخه ای از روان شناسی است که بر روی پدیده های مختلف ذهنی انسان مطالعه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So easily into the whirlpool of knowledge and action being out of touch. . . Wang Yangming is a famous philosopher, thinker, "parapsychology" synthesizer.
[ترجمه گوگل]بنابراین به راحتی وارد گرداب دانش و عمل از دست رفته وانگ یانگ مینگ فیلسوف، متفکر، سینت سایزر «پارا روانشناسی» معروف است
[ترجمه ترگمان]\"وانگ Yangming\" فیلسوف مشهور، متفکر، و synthesizer \"فراروانشناسی\" است که به راحتی به گرداب دانش و عمل تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Parapsychology, UFOs, miracle cures, transcendental meditation and all the paths to instant enlightenment are condemned, but superstition is merely deplored .
[ترجمه گوگل]فراروان‌شناسی، بشقاب پرنده‌ها، درمان‌های معجزه‌آسا، مدیتیشن ماورایی و همه راه‌های رسیدن به روشنگری آنی محکوم هستند، اما خرافات صرفاً مورد تأسف است
[ترجمه ترگمان]فرا روان شناسی، بشقاب پرنده، cures معجزه، تفکر متعالی و همه مسیرهای روشن گری لحظه ای محکوم شده اند، اما خرافات تنها مورد تاسف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Parapsychology The study of the evidence for psychological phenomena, such as telepathy, clairvoyance, and psychokinesis, that are inexplicable by science.
[ترجمه گوگل]Parapsychology مطالعه شواهدی برای پدیده‌های روان‌شناختی، مانند تله‌پاتی، روشن بینی، و روان‌گردانی که توسط علم قابل توضیح نیستند
[ترجمه ترگمان]فرا روان شناسی مطالعه شواهد برای پدیده های روان شناختی از قبیل telepathy، clairvoyance و روان - روان - که توسط علم غیرقابل توضیح هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Parapsychology helps me to content my curiosities, try to explore birth and death.
[ترجمه گوگل]فراروانشناسی به من کمک می کند تا کنجکاوی هایم را برآورده کنم، سعی کنم تولد و مرگ را کشف کنم
[ترجمه ترگمان]فرا روان شناسی به من کمک می کند تا curiosities را راضی کنم، سعی کنم تولد و مرگ را کشف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Whether it's through astrology, spiritualism, parapsychology or a mainstream religion, people are searching for a spiritual dimension to life.
[ترجمه گوگل]چه از طریق طالع بینی، معنویت گرایی، فراروان شناسی یا یک دین رایج، مردم در جستجوی بعد معنوی برای زندگی هستند
[ترجمه ترگمان]چه از نظر طالع بینی، احضار ارواح، فراروانشناسی و یا یک مذهب جریان اصلی باشد، مردم در جستجوی بعد معنوی زندگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We used to have long discussions and arguments about everything from radio-controlled models to religion, and from parapsychology to physics.
[ترجمه گوگل]ما قبلاً درباره همه چیز، از مدل‌های رادیویی کنترل‌شده تا دین، و از فراروان‌شناسی تا فیزیک، بحث‌ها و بحث‌های طولانی داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما از بحث های طولانی و بحث هایی در مورد همه چیز از مدل های رادیو - کنترل شده تا مذهب و از فراروانشناسی به فیزیک استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, by this time I had outgrown my adolescent appetite for being shocked and had acquired some knowledge of parapsychology.
[ترجمه گوگل]با این حال، در این زمان اشتهای نوجوانی ام برای شوکه شدن بیشتر شده بود و دانش فراروانشناسی را به دست آورده بودم
[ترجمه ترگمان]با این حال، تا این زمان من اشتهای نوجوان خود را برای اینکه شوکه شده بودم و دانشی از فراروانشناسی را به دست آورده بودم، به کار بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Including the OBE, abnormal hearing, abnormal vision, faith healing, death experience, telekinesis, which in the ordinary course looks impossible, but explained their parapsychology.
[ترجمه گوگل]از جمله OBE، شنوایی غیرطبیعی، بینایی غیرطبیعی، شفای ایمان، تجربه مرگ، تله‌کینزیس، که در دوره معمولی غیرممکن به نظر می‌رسد، اما فراروان‌شناسی آنها را توضیح می‌دهد
[ترجمه ترگمان]شامل the (OBE)، شنوایی غیر عادی، بینایی غیرطبیعی، تجربه مرگ، تجربه مرگ، telekinesis ها، که در مسیر عادی غیر ممکن به نظر می رسد، اما فراروانشناسی را توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By 1970, US intelligence had become seriously interested in Soviet research into parapsychology .
[ترجمه گوگل]در سال 1970، اطلاعات ایالات متحده به طور جدی به تحقیقات شوروی در زمینه فراروانشناسی علاقه مند شده بود
[ترجمه ترگمان]تا سال ۱۹۷۰، اطلاعات آمریکا به طور جدی به تحقیقات شوروی در زمینه فراروانشناسی علاقه مند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You also have a very open attitude towards accepting supernatural phenomena such ghost, psychic, telepathy, parapsychology, etc.
[ترجمه گوگل]شما همچنین نگرش بسیار باز نسبت به پذیرش پدیده های ماوراء طبیعی مانند روح، روان، تله پاتی، فراروانشناسی و غیره دارید
[ترجمه ترگمان]شما هم چنین نگرشی کاملا باز به پذیرش پدیده های ماورای طبیعی مثل روح، ذهن، telepathy، فراروانشناسی و غیره دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• study of psychological supernatural occurrences (such as esp, psychokinesis, etc.)
parapsychology is the study of strange mental abilities which seem to exist but which are impossible according to accepted scientific theories.

پیشنهاد کاربران

بیان چند دریافت ادراکی و تجربه فراحسی خارقالعاده که در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون بدون کمک حواس پنجگانه روی داده یا تجربه گردیده اند:
- بینهایت حقیقی و واقعی ( و نه بینهایت کلمه ای، مفهومی و ایده ای با الفاظ گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط انسان از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد ) به روش هندسی به واحد های مطلقا مساوی و فراوان تقسیم شده و میشود. این عمل تقسیم که به کمک حواس پنجگانه و تجربیات حسی غیر قابل دریافت و درک می باشد، در کلیه ی جهات مکانی و بیمکانی بسوی بیکرانی و بیشماری و در طول زمان و بیزمانی بسوی آینده ی بی پایان جاودانه جاری و ساری خواهد بود و هرگز خاتمه نخواهد یافت. هرکدام از این واحد های مطلقا مساوی را میتوان یک گیتی یا کیهان و یا یک جهان نامید.
...
[مشاهده متن کامل]

- زنجیره علت و معلول بصورت یک خط نمی باشد طوریکه نتوان در طول آن بسوی گذشته ها و آینده های دور دست، اولین و آخرین حلقه های آنرا بطور حقیقی و دقیق تعیین نمود بلکه دایره وار است و کلیه ی حلقه های آن منجمله اولین و آخرین آنها بر هم منطبق و یکی اند، واحد و یگانه. هرکدام از حلقه های این زنجیره بطور کامل هم معلول حلقه ی قبل و هم علت حلقه ی بعد از خود میباشند. کلیه ی حلقه های قبلی در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی پائینی از آغاز سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی در لحظه ی جاودانه حال دیگر وجود ندارند ( غیر از تصویر زنده یا فیلم مستند آنها در خاطره مطلق و بیکران خدای حقیقی و واقعی در پشت پرده ظاهر همین طبیعت که در مقابل حواس پنجگانه افراد انسانی منجمله حیوانی غیب و ناپیداست ) بلکه با جهش ها یا پرش های کلی کوانتمی از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن بهمدیگر تبدیل و به حلقه ی فعلی منجر گردیده اند، یعنی این عالم یا دنیای پدیدار شده به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست و همچنین کلیه ی حلقه های بعدی در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بالائی هم در این لحظه ی جاودانه حال و تا پاین سفر وجود ندارند بلکه هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش با پرش ها یا جهش های کلی کوانتمی به روش اشاره شده از خمیرمایه ساختاری همین حلقه فعلی آفریده خواهند شد تا یک دور کامل روی محیط دایره و بازگشت به همان حالت آفرینش سرمدی، مبدئی، ازلی یا اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین که یکبار برای جاودانگی آفریده شده. مسیر حرکت لحظه ی جاودانه حال به عنوان عظیم ترین نیروی موجود در محتوای کیهان یا جهان هم دایره وار میباشد و همیشه پس از یک دور کامل حرکتش از نو آغاز میگردد. لذا پدیده ای بنام فرا رسیدن آخر زمان به آن صورتی که پیروان ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام به آن باور دارند هرگز اتفاق نخواهد افتاد. این روند و تصویر در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و فراوان بطور مطلق یکسان و برابر میباشند.
- تئوری های زمان و مکان مطلق رازی و نیوتن از یکطرف و زمانمکان نسبی رازی و انشتاین از طرف دیگر هرکدام به تنهائی یک چهارم و هردو بر رویهم نیمی از حقیقت فیزیکی را بیان داشته اند و نیمه مفقوده یا گمشده عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی و آنهم نه به معنای عدم وجود زمان و مکان بلکه نیمزوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز آنها با کمیت های مساوی و ماهیت ها یا کیفیت های معکوس. در این زمینه دانش آموزان و دانشجویان رشته فیزیک میتوانند به زبان عادی و روزمره بگویند که آسمان نسبی رازی/انشتاین/حاجی آقا سرور دنیا / در بطن یا در دل آسمان مطلق رازی/نیوتون /حاجی. . / از قابلیت یا استعداد نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض و بر اثر آن از گردش دایره وار وقوع مهبانگ های متوالی برخوردار است و نه مستقل از آن یا بدون آن.
- نه تنها روح بلکه ماده هم به یک سهم مساوی با آن امر خدای حقیقی و واقعی میباشد و نه امر اهریمن یا شیطان ( که درست مانند خدای کلمه ای دینی یک کلمه بیش نبوده و نیست با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط انسان از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد ) . پدیده های ماده و روح را میتوان به زبان فنی و تکنیکی به یک نوسانگر دو قطبی عظیم یا بزرگ تشبیه نمود که در بر گیرنده ی همه چیز و همه کس است و روان لایه درونی آن. قطبین این نوسانگر غیر قابل تفکیک یا جدائی از همند بلکه از قابلیت یا استعداد تبدیلات متقابل بهمدیگر برخوردارند. این تبدیلات متقابل همیشه به دو روش صورت می پذیرند؛ یکی مستقیم و دیگری غیر مستقیم. به عنوان مثال پیدایش موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی روی کره زمین و افزایش و کاهش جمعیت آنها و انقراض انواع همیشه به روش غیر مستقیم و روش مستقیم همیشه در اولین لحظات وقوع مهبانگ های متوالی صورت می پذیرد. روان همیشه بهمراه یکی از این دو قطب به نهایت وسعت و گسترش میرسد و قطب همزاد و همبازی مغلوب و ریشه کن نمیگردد بلکه در بطن قطب پیروز به شکل بذر قابل رشد باقی میماند.
- هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هر آنچه که بین آنهاست، در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی در ظهورات یا پیدایشات متوالی خود همیشه پنج تا روحی - روانی خواهند بود با بذر قابل رشد مادی و دو تا مادی - روانی با بذر قابل رشد روحی. درین زمینه به زبان علمی میتوان از خمیرمایه ساختاری متشکل از جرم و انرژی معمولی ( حدود پنج درصد ) آمیخته به خلاء و جرم و انرژی تاریک ( حدود نود درصد ) استفاده کرد.
- نفوس مجرد یا من های کلیه ی افراد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) که در آفرینش اولیه یا مبدئی یکبار برای جاودانگی آفریده شده اند ( غیر از نفوس مجرد یا من های زندگان که در حال حاضر و در این دنیا بیدارند ) در لحظه ی جاودانه ی حال در نفس مجرد یا من مطلق، واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی در خواب سنگین، ژرف و شیرین بسر میبرند و بموازات آن در طی حالت برزخ حقیقی و علمی ( و نه برزخ اوهامی و دینی ) به کمک حواس، غرایز و قوای ادراکی فهم و عقل بیکران وی از مشاهد و تجربه عشق و زندگی رویائی بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین برخوردارند و هرکدام تا لحظه بسته شدن نطفه تثلیثی مادی - روانی - روحی در رحم مادر و بیداری و تولد و پیدایش در دنیاهای هفتگانه خواص و ویژه خویش.
- غیر از خدای حقیقی و واقعی هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. پروردگار حاجی یا آفریدگار کائنات در محیط و محتوای هرکدام از جهان های متناهی و مساوی و موازی و فراوان از لحاظ زمانی و مکانی و بیزمانی و بیمکانی دارای شانزده ( ۱۶ ) بُعد مجرد میباشد؛ هشت تا ( ۸ تا ) مطلق و هشت تا ( 8 تا ) نسبی.
اگر یک روزی از روز ها و یا یک شبی از شب ها یک روانشناس پارائی بطور تصادفی یا سرنوشت وار شاهد روی دادن یا اتفاق افتادن یک پدیده ی پارانرمال بود، مثلا در مقابل چشمان سرش استکان چایی یا لیوان آب روی میز آشپزخانه خود بخود به جنبش و ارتعاش درآمد، آنگاه میتواند ( مشروط بر اینکه بخواهد ) باور داشته باشد که روح مرحومه ی ننه بزرگش از عالم برزخ به دیدارش آمده و با مرتعش نمودن یا جنباندن آن اشیاء حضور خود را به اطلاع نوه اش رسانده است!!؟

واژه یا کلمه ترکیبی پاراپسیکولوژی شاید در مراحل اولیه پیدایش خود در فهم و عقل یک انسان متفکر و خیاپرداز به معنای پروازی کوتا و مانوری و شاهین آسا بر فراز سر مرغان خوش خط و خال روانکاو و روانشناس بوده باشد و شاید میدانسته است که نه خود وی و نه متخصین روان شناس نمی دانند که روان چیست و نقش و وظیفه اش کدامست. به عنوان مثال زیگموند فروید در رقابت با بینش و باور فلاسفه ایده آلیست به ویژه ایمانوئل ( ایمان او ِال، از دیدگاه والدین یعنی او به اِل ایمان دارد و نه به یَهوَه ی قوم یهود تحت عنوان آقا یا سرور دنیا و یا به آبَّا به شکل آبابا یا پدر آسمانی ایسا و اقوام مسیحی و یا به الله قوم عرب ساکن سرزمین حجاز و بقیه اقوام مسلمان ملقب به نور سماوات و الارض ) کانت که بر اساس آن روان یک عنصر ساده و پیوسته و تجزیه ناپذیر می باشد، به ساختاری بودن روان باور داشته و آنرا به سه بخش تقسیم نموده به شکل های : زیر من ؛ من و روی من.
...
[مشاهده متن کامل]

فروید صرف نظر از تحلیل یا تجزیه و یا تقسیم روان، در این نامگذاری مرتکب همان خطا یا اشتباه هندوان باستان گردیده که من یا خود و روان را یکی می پنداشته و به نامیرایی آن باور داشته اند که مشمول حال چرخه سمسرا یا زنجیره تولد و مرگ بهمراه بدن نمی باشد بلکه تناسخ و حلول از راه گردش . تا اینکه بودا ( Buddha بود ده آ ) بر علیه آن بینش و باور قیام میکند و به شنودگان کلام خود میگوید روان بهنگام مرگ از بدن جدا نمیشود و چرخه سمسرا فقط در کانال زنجیره علت و معلول امکانپذیر می باشد و باور به گردش روان یعنی تناسخ و حلول آن باطل است. اما بودا خود یا من را یا خیال واهی یا مایا معرفی کرده و منکر موجود بودن یا وجود داشتن آن شده که خود یک خطا یا اشتباه جبران ناپذیر می باشد، البته برای پیروان آئین بودا.
خود من موضوع را حداقل برای خودم آنقدر ساده نموده ام که به نظرم هیچ ابزار محسوس مکانیکی و یا نامحسوس پارا مکانیکی نمیتواند این گوی سنگین فکری، خیالی و تصوریم را از سر جایش جابجا نماید و هیچ دست ملموس عینی و یا ناملموس پارائی، فرائی یا ماورائی و غیبی هم نمی تواند افسار قوای تفهمی و ادراکی یعنی فهم و عقلم را از دستم برباید. میتوان گفت که من در یک چاه ژرف یا عمیق دُگمی دُگم تر از معارف وحیانی آئینی و دینی غرق شده باشم و برخلاف یوسف درین چاه لذت می برم و کیف میکنم و در افق های دور دست گنبدی شکل و آبی رنگ بر فراز دریچه مدور بالایی چاه از ته آن سراب رهائی، رستگاری و نجات و شفای حقیقی را می بینم.
این گوی سنگین که هیچ کدام از روانشناسان پارائی و غیر پارائی توان قِل یا پِل دادن آنرا ندارند، عبارت است از اینکه :
ماده، روح و روان یک خمیرمایه واحد ساختاری تثلیثی یا سه جنبه بیش نیست و این سه جنبه غیر قابل تفکیک یا جدائی از همند بلکه از قابلیت یا استعداد تبدیلات متقابل بهمدیگر برخوردار می باشند و لذا هیچ نقش دیگری را بازی نمیکنند غیر از خمیرمایگی.
Deja - vu با تلفظ تقریبی دِژا وو یا به شکل Dej - av - u با تلفظ " دژ آو او " به معنای، او قلعه یا برج و یا باروی آبیست و یا به معنای دژ سراب آلود و گرد و غباری . آو در زبان قوم ماد معادل آب در زبان قوم پارس بوده است و واژه سازان فرانسوی هم با کلمه فارسی دژ آشنائی داشته و هم با او یعنی ضمیر سوم شخص مفرد و هم با آو و آب و به کمک این سه کلمه، واژه ترکیبی " دژا وو " یا دژاوی را ساخته اند.

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم psycho ( که اغلب به عنوان پیشوند ( prefix ) از آن استفاده می شود )
📌 این ریشه، معادل "mind" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "mind" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 psychology: the study of the "mind"
🔘 psychologist: a person who studies the "mind"
🔘 psychic: relating to the powers of the "mind"
🔘 psychiatry: a branch of medicine focusing on the "mind"
🔘 psychiatrist: a doctor specializing in "mind" disorders
🔘 psychosis: a severe disorder affecting the "mind"
🔘 psychotic: having a disturbed "mind"
🔘 psychopath: a person with a disordered "mind"
🔘 psychopathy: a mental disorder affecting the "mind"
🔘 psychosomatic: physical illness caused by the "mind"
🔘 psychoanalysis: therapy that explores the unconscious "mind"
🔘 psychoanalyst: a therapist who studies the unconscious "mind"
🔘 psychotherapy: treatment for disorders of the "mind"
🔘 psychotherapist: a specialist who treats the "mind"
🔘 psychogenic: originating in the "mind"
🔘 psychomotor: relating to movement controlled by the "mind"
🔘 psychotropic: affecting the "mind" or mental state
🔘 psycholinguistics: the study of language and the "mind"
🔘 psychograph: a chart analyzing the "mind"
🔘 parapsychology: the study of supernatural effects on the "mind"

فراروانشناسی ( اسم ) : مطالعه تأثیرات ذهنی که به نظر می رسد با اصول شناخته شده روانشناختی یا علمی قابل توضیح نباشد، مانند ادراک فراحسی و تله پاتی.
علم مطالعه توانایی های عجیب و رمزآلود بعضی افراد، مانند توانایی پیشگویی آینده یا تلپاتی