paraphernalia

/ˌperəfəˈneɪljə//ˌpærəfəˈneɪlɪə/

معنی: لوازم، متعلقات، اسباب، ضمائم، اموال شخصی زن، اثایالبیت، اثای
معانی دیگر: لوازم و اسباب شخصی، ابزار، وسایل، تجهیزات، ابزارگان، ساز و برگ، مخلفات، بساط، اثاکالبیت، لفافه

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: (used with a pl. verb) personal possessions, esp. small items.
مترادف: belongings, possessions, stuff, things
مشابه: baggage, dunnage, good, goods, trappings

- The police looked over the paraphernalia in the woman's room, hoping to find some useful clue.
[ترجمه گوگل] پلیس به این امید که سرنخ مفیدی پیدا کند، وسایل موجود در اتاق زن را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس به درون اتاق آن زن نگاه کرد و امیدوار بود که سرنخی مفیدی پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's a big sports fan and spends his money on paraphernalia such as posters, hats, and T-shirts.
[ترجمه گوگل] او از طرفداران پر و پا قرص ورزش است و پول خود را خرج وسایلی مانند پوستر، کلاه و تی شرت می کند
[ترجمه ترگمان] او یکی از طرفداران بزرگ ورزشی است و پولش را در وسایلی مثل پوستر، کلاه و تی شرت خرج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (used with a sing. or pl. verb) furnishings or equipment, esp. that used in a particular job or activity.
مترادف: equipment, gear
مشابه: accouterments, appointments, appurtenances, equipage, furnishings, habiliments, implements, outfit, tack, tackle

- In the doctor's bag was a stethoscope, a blood pressure gauge, and other paraphernalia of his profession.
[ترجمه گوگل] در کیف دکتر یک گوشی پزشکی، فشار خون و سایر لوازم حرفه او بود
[ترجمه ترگمان] در کیف دکتر گوشی پزشکی بود، یک درجه فشار خون و دیگر وسایل شغل او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. paraphernalia for smoking opium
بساط وافور

2. paraphernalia of war
ساز و برگ جنگ

3. skiing paraphernalia
وسایل اسکی

4. he moved to his dorm room with all of his paraphernalia
او با تمام متعلقات شخصی خود به اتاق خوابگاه نقل مکان کرد.

5. We sell pots, gloves, seeds and other gardening paraphernalia.
[ترجمه گوگل]ما گلدان، دستکش، بذر و سایر لوازم باغبانی را می فروشیم
[ترجمه ترگمان]ما pots، دستکش، بذر و دیگر لوازم باغبانی می فروشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All my fishing paraphernalia is in the car.
[ترجمه گوگل]تمام وسایل ماهیگیری من در ماشین است
[ترجمه ترگمان]همه وسایل ماهیگیری من توی ماشینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The public don't necessarily want the paraphernalia of a full hearing.
[ترجمه گوگل]عموم مردم لزوماً خواهان یک جلسه استماع کامل نیستند
[ترجمه ترگمان]مردم لزوما اسباب و وسایل یک جلسه دادرسی کامل را نمی خواهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Can you move all your paraphernalia out of the way?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تمام وسایل خود را از سر راه بردارید؟
[ترجمه ترگمان]می تونی همه paraphernalia رو ازسر راه بری کنار؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had always liked the paraphernalia of storms: hail, lightning, darkness, thunder.
[ترجمه گوگل]او همیشه لوازم طوفان را دوست داشت: تگرگ، رعد و برق، تاریکی، رعد و برق
[ترجمه ترگمان]او همیشه از وسایل storms خوشش می آمد: درود، رعد، برق، تاریکی، رعد و برق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These country people did not love bishops, the paraphernalia of church hierarchy.
[ترجمه گوگل]این مردم کشور اسقف‌ها را دوست نداشتند، لوازم سلسله مراتب کلیسا
[ترجمه ترگمان]مردم این کشور، اسقفان، و اسباب و اثاثه کلیسا را دوست نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their home was decorated with Elvis Presley paraphernalia.
[ترجمه گوگل]خانه آنها با وسایل الویس پریسلی تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]خانه آن ها با وسایل الویس پریسلی تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The whole paraphernalia of contemporary neoclassical economics seems to have become suddenly obsolete.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که تمام لوازم اقتصاد نئوکلاسیک معاصر ناگهان منسوخ شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که کل وسایل اقتصادی نیوکلاسیک معاصر به طور ناگهانی منسوخ شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They have already made a start on collating and indexing all the paraphernalia that has accumulated over the years.
[ترجمه گوگل]آنها قبلاً شروع به جمع آوری و نمایه سازی تمام لوازمی که در طول سال ها انباشته شده اند، کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها پیش از این شروع به collating و نمایه سازی تمامی وسایلی که در طول سال ها انباشته شده اند، کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Every prominent scholar of nineteenth-century art planted himself in front of her, writing paraphernalia at hand.
[ترجمه گوگل]هر محقق برجسته هنر قرن نوزدهم خود را در مقابل او کاشت و وسایلی را که در دست داشت می نوشت
[ترجمه ترگمان]هر دانشمند برجسته هنر قرن نوزدهم خود را در برابر او کاشت و اسباب و وسایل در دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لوازم (اسم)
accessories, gear, apparatus, fitment, service, fitting, munition, paraphernalia, rig, fixing

متعلقات (اسم)
apanage, appanage, belonging, paraphernalia, appurtenance, purtenance, appurtenant

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

ضمائم (اسم)
paraphernalia, contents, enclosures

اموال شخصی زن (اسم)
paraphernalia

اثایالبیت (اسم)
paraphernalia

اثای (اسم)
paraphernalia

انگلیسی به انگلیسی

• equipment, tools; miscellaneous objects
you can refer to a large number of belongings or pieces of equipment as paraphernalia.

پیشنهاد کاربران

بپرس